تورج سبزواری؛ علی طالبی
چکیده
در بسیاری از پروژههای مهندسی عمران مانند شهرسازی، جادهسازی، ویلاسازی و سدسازی قبل از طراحی و اجرا باید موضوع لغزش دامنههای منطقه بالخصوص در شرایط بارندگی شدید که ممکن است خسارات مالی و جانی به همراه داشته باشد مورد بررسی قرار گیرد. TOPMODEL یک مدل زیرسطحی است که جهت تخمین رواناب سطحی و زیرسطحی حوزههای آبخیز بر اساس مکانیسم دانی-بلاک ...
بیشتر
در بسیاری از پروژههای مهندسی عمران مانند شهرسازی، جادهسازی، ویلاسازی و سدسازی قبل از طراحی و اجرا باید موضوع لغزش دامنههای منطقه بالخصوص در شرایط بارندگی شدید که ممکن است خسارات مالی و جانی به همراه داشته باشد مورد بررسی قرار گیرد. TOPMODEL یک مدل زیرسطحی است که جهت تخمین رواناب سطحی و زیرسطحی حوزههای آبخیز بر اساس مکانیسم دانی-بلاک بهکار گرفته میشود. این مدل قابلیت تشخیص نقاط اشباع حوضه و تخمین کمبود رطوبت خاک کلیه نقاط حوضه میباشد. بین پارامتر اشباع پذیری دامنهها که یک پارامتر کلیدی در مدلهای لغزش به حساب میآید و کمبود رطوبت خاک ارتباطی وجود دارد که در این تحقیق ارتباط بین دو مدل زمین لغزشSINMAP وTOPMODEL و پارامترهای آنها مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور از اطلاعات حوضهی کوهستانی سد ایلام واقع در جنوب شرقی استان ایلام استفاده گردید. اطلاعات ده دامنه از منطقه جهت محاسبه لغزش برداشت گردید و با استفاده از GIS نقشههای کمبود رطوبت خاک و ایندکس اشباع پذیری دامنهها بر اساس TOPMODEL و در نهایت نقشههای ضریب پایداری براساس مدل SINMAP برای منطقه محاسبه گردید. دامنههای شماره 3، 4 و 5 طبق مدل به ترتیب شبه پایدار، احتمال پایداری کمتر از 50% و احتمال پایداری بیشتر از 50% محاسبه شدهاند و در طبیعت این دامنهها ناپایدار نشان دادهاند. دامنههای 8، 9 و 10 که در طبیعت از پوشش گیاهی درختان بلوط بهره میبرند و پایدار هستند طبق مدل این سه دامنه نیز پایدار هستند.
تورج سبزواری؛ مهدی کرمی مقدم
چکیده
در این پژوهش، دو روش برای تخمین دیاگرام زمان مساحت بدون بعد (DTAD) حوزههای آبخیز ارائه شد. در روش اول (روش هندسی) یک شکل هایپربولیک برای حوضه در نظر گرفته شد و رابطه بین زمان پیمایش و فاصله تا خروجی حوضه بهصورت توانی در نظر گرفته شد و یک معادله برای محاسبه DTAD ارائه شد. معادله حاصل با توان یک برابر با معادله زمان مساحت USAC (1990) است. در روش ...
بیشتر
در این پژوهش، دو روش برای تخمین دیاگرام زمان مساحت بدون بعد (DTAD) حوزههای آبخیز ارائه شد. در روش اول (روش هندسی) یک شکل هایپربولیک برای حوضه در نظر گرفته شد و رابطه بین زمان پیمایش و فاصله تا خروجی حوضه بهصورت توانی در نظر گرفته شد و یک معادله برای محاسبه DTAD ارائه شد. معادله حاصل با توان یک برابر با معادله زمان مساحت USAC (1990) است. در روش دوم (روش Nash-TA) معادلهای برای تخمین DTAD ارائه شد که تابعی از پارامترهای مدل Nash است. نتایج دو روش برای دادههای حوزه آبخیز آجای در هند و حوزههای آبخیز کسیلیان، جعفرآباد و شوراندیکا در ایران با DTDA بهدست آمده با روش موج سینماتیکی (KW) مقایسه شد. ضریب کارایی تخمین روش هندسی برای توان 6/0 برابر 971/0 و برای روش Nash-TA، 955/0 میباشد. ضریب کارایی روش هندسی برای توانهای یک (روش USACE (1990))، 5/1 و 67/1 بهترتیب 824/0، 484/0 و161/0 میباشد. کارایی دو روش هندسی (به ازای توان 6/0) و روش Nash-TA در تخمین DTDA چهار حوضه معرف در این پژوهش، خوب ارزیابی شد.
تورج سبزواری؛ مهدی مخبری؛ صادق حسینی خطبهسرا
چکیده
حوزههای آبخیز از یکسری دامنههای شیبدار تشکیل شده که رواناب سطحی و زیرسطحی آنها بهوسیله شبکه آبراههها به خروجی حوضه منتقل میشود. در حوضههای با دامنههای با نفوذپذیری بالا و پوشش گیاهی مناسب، مقدار رواناب زیرسطحی از اهمیت بالاتری برخوردار میشود. در این تحقیق، از یک مدل آزمایشگاهی بارانساز هیدرولوژیکی به طول ...
بیشتر
حوزههای آبخیز از یکسری دامنههای شیبدار تشکیل شده که رواناب سطحی و زیرسطحی آنها بهوسیله شبکه آبراههها به خروجی حوضه منتقل میشود. در حوضههای با دامنههای با نفوذپذیری بالا و پوشش گیاهی مناسب، مقدار رواناب زیرسطحی از اهمیت بالاتری برخوردار میشود. در این تحقیق، از یک مدل آزمایشگاهی بارانساز هیدرولوژیکی به طول 1.92 متر و عرض یک متر و عمق 0.35 متر استفاده شد که مقادیر جریان سطحی و زیرسطحی بهوسیله دو سرریز مختلف اندازهگیری شد. خاک تحت آزمایش از خاکهای انجیرستانهای شهر استهبان که از نوع ماسه لومدار است انتخاب شد. آزمایشها تحت چهار زاویه شیب 0.1، سه، شش و نه درجه و تحت بارشهای 31.73، 47.6 و 63.46 میلیمتر بر ساعت انجام گرفت. بر اساس نتایج، تغییرات شیب صفحات از 0.1 به سه درجه باعث کاهش 50 درصدی جریان زیرسطحی و افزایش 10 تا 15 درصدی جریان سطحی در بارشهای مختلف شد ولی از شیب سه به نه درجه تأثیر محسوسی در دو جریان مشاهده نشد و در تغییرات شیب شش به نه درجه کاهش نه درصدی جریان زیرسطحی و دو درصدی جریان سطحی مشاهده شد. افزایش شدت بارندگی باعث افزایش مقادیر هیدروگراف جریان سطحی و زیرسطحی شد. نسبت جریان سطحی به زیرسطحی بهطور متوسط بین 7.5 تا 14.5 برابر جریان زیرسطحی در سه بارش برای خاک ماسهای لومدار تغییر کرد. با افزایش شیب، مقدار جریان سطحی بیشتر و نفوذ کمتر میشود. در این تحقیق ضمنا دو معادله رگرسیونی غیرخطی برای محاسبه ماکزیمم سطحی و زیرسطحی ارائه شد که تابعی از طول، شیب و شدت بارندگی دامنه میباشد.