یحیی پرویزی؛ محمود عربخدری؛ مسیب حشمتی؛ محمد قیطوری
چکیده
دیمزارهای شیبدار و کمبازده، کانونهای اصلی و بحرانی فرسایش و تخریب کیفیت خاک در دامنهها و دشتسرهای زاگرس میانی هستند. مدیریت نادرست بهرهبرداری در آنها منجر به تبعاتی نظیر کاهش پایداری و کیفیت تولید و معضلات زیستمحیطی شده است. بهعلاوه، تنش رطوبتی پایان فصل رشد در این اراضی محدودیت اصلی برای ارتقاء بهرهوری ...
بیشتر
دیمزارهای شیبدار و کمبازده، کانونهای اصلی و بحرانی فرسایش و تخریب کیفیت خاک در دامنهها و دشتسرهای زاگرس میانی هستند. مدیریت نادرست بهرهبرداری در آنها منجر به تبعاتی نظیر کاهش پایداری و کیفیت تولید و معضلات زیستمحیطی شده است. بهعلاوه، تنش رطوبتی پایان فصل رشد در این اراضی محدودیت اصلی برای ارتقاء بهرهوری آنها است. استفاده از آبهای زیرقشری برای بهرهبرداری بهینه از این اراضی یکی از گزینههایی است که بهدلیل شرایط توپوگرافی و زمینشناسی، میتواند در حل این دو معضل کلیدی این اراضی کمک کند. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر استفاده از جریانات آب زیرقشری برای استفاده بهصورت آبیاری تکمیلی و کشت مو و بادام و یونجه در این دیمزارها در بهبود نفوذپذیری خاک و کنترل فرسایش و بهبود کیفیت خاک در حوزه آبخیز رزین استان کرمانشاه طرحریزی و اجراء شد. برای اینمنظور، پس از انتخاب محدوده مورد ارزیابی و شاهد، ضمن حفر پروفیل و نمونهبرداری، برخی ویژگیهای فیزیکوشیمیایی کیفیت خاک نظیر بافت، وزن مخصوص ظاهری، درصد اشباع، آهک، اسیدیته، شوری، غلظت عناصر غذایی و ذخیره کربن آلی در آزمایشگاه و بر روی نمونههای جمعآوریشده تعیین شد. همچنین، در محدوده طرح انتخابشده و شاهد وضعیت تخریب و فرسایش خاک و نفوذپذیری خاک با دیسک پرمامتر با مطالعه میدانی، اندازهگیری شد. نتایج ارزیابی نشان داد که شکل پنهان تخریب خاک که تحت عنوان آرمور شناخته میشود، شسته شدن ذرات ریز از ماتریکس خاک و باقیماندن ذرات شن و سنگریزه، مهمترین شکل تخریب را تشکیل میدهد. در درجه دوم فرسایش سطحی و بهویژه فرسایش شیاری عامل اصلی هدررفت خاک است. در بلندمدت اصلاح کاربری یادشده، یعنی تغییر الگوی کشت و خاکورزی دیم به کشت مو و یونجه با آبیاری تکمیلی با استفاده از سامانه سد زیرزمینی و استحصال آب زیرقشری قادر به حذف این اشکال از تخریب و هدررفت خاک از منطقه است. همچنین، این عملیات، شاخص نفوذپذیری خاک را 3/1 برابر کرده، فرسایش خاک را به میزان 56 /5 تن در هکتار کاهش داده است، همچنین شاخص کیفیت خاک حدود 35 درصد ارتقاء یافته است.
محمد قیطوری؛ مسیب حشمتی؛ یحی پرویزی؛ محمود عرب خدری؛ محمودرضا طباطبایی؛ خسرو شهبازی
چکیده
امروزه بحث ترسیب کربن بهدلیل تغییرات اقلیمی در سطح کره زمین، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی عملیات سازههای مکانیکی بر پوشش گیاهی و ترسیب کربن در حوزههای آبخیز استان کرمانشاه، که شامل سدهای کوچک رسوبگیر است که در داخل آبراهه بهمنظور کاهش سرعت جریان هرزآب و تعدیل شیب طولی آبراهه احداث میشود. سدهای ...
بیشتر
امروزه بحث ترسیب کربن بهدلیل تغییرات اقلیمی در سطح کره زمین، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی عملیات سازههای مکانیکی بر پوشش گیاهی و ترسیب کربن در حوزههای آبخیز استان کرمانشاه، که شامل سدهای کوچک رسوبگیر است که در داخل آبراهه بهمنظور کاهش سرعت جریان هرزآب و تعدیل شیب طولی آبراهه احداث میشود. سدهای کوچک رسوبگیر در استان کرمانشاه از نوع گابیونی و خشکهچین هستند. مشخصات خاک و پوشش گیاهی مناطق تحت عملیات مکانیکی و شاهد آن (چرای شدید و مدیریت قرق) بهوسیله پیمایش میدانی در سه منطقه، جوانرود، قروتک گیلانغرب و حاجیآباد کنگاور اندازهگیری شد. نمونهبرداری زیتوده بخش هوایی و ریشه گیاه در همه مناطق، همراه با لاشبرگ گیاهی سطح زمین با استفاده از روش ترانسکت و پلات انجام شد. نمونهبرداری خاک از لایه سطحی (صفر تا 20 سانتیمتر) برای تعیین بافت خاک، آهک، اسیدیته (گل اشباع)، هدایت الکتریکی (گل اشباع) و کربن آلی خاک به تعداد 36 نمونه، برداشت شد و تحلیل آماری با مقایسه میانگینها با آزمون S.N.K در سطح 0.05 انجام شد. نتایج بهدست آمده نشان داد، کربن آلی ترسیبشده در عملیات مختلف با توجه به تجزیه واریانس یکطرفه در سطح 0.01 اختلاف، معنیدار است و مقدار ذخیره کربن لایه سطحی خاک در عملیات مکانیکی (بندهای کوچک کنترل سیل) 30.16 تن در هکتار بهدست آمد که ناشی از جمعآوری رسوبات بالادست بند است و در مقایسه با مناطق شاهد عملکرد پایینی دارد. همچنین، مقایسه ترسیب کربن عملیات مکانیکی با سایر برنامههای آبخیزداری نشان داد که پوشش گیاهی تاثیر مستقیمی در افزایش کربن ترسیبشده در خاک را دارد.
مسیب حشمتی؛ محمد قیطوری؛ محمود عربخدری؛ یحی پرویزی
چکیده
تغییر کاربری جنگلها دارای پیامدهای متعددی از جمله تشدید وقوع سیل، فرسایش، رسوب و گرد و غبار است. بههمین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات تغییر کاربری جنگلهای زاگرس بر فرسایشپذیری و رسوبزایی از طریق کاهش کیفیت خاک در بخشی از جنگلهای استان کرمانشاه انجام شد. در این راستا، ابتدا دو محدوده جنگلی و دیمزار ...
بیشتر
تغییر کاربری جنگلها دارای پیامدهای متعددی از جمله تشدید وقوع سیل، فرسایش، رسوب و گرد و غبار است. بههمین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات تغییر کاربری جنگلهای زاگرس بر فرسایشپذیری و رسوبزایی از طریق کاهش کیفیت خاک در بخشی از جنگلهای استان کرمانشاه انجام شد. در این راستا، ابتدا دو محدوده جنگلی و دیمزار مجاور آن که طی 10 سال اخیر بر اثر تغییر کاربری جنگل حاصل شده بود، انتخاب و 35 نمونه خاک از لایه سطحی (صفر تا 20 سانتیمتر) از هر دو کاربری برداشت شد. سپس، آزمایشهای فیزیکی و شیمیایی روی نمونههای خاک انجام گرفت. در مرحله بعدی، میزان فرسایشپذیری خاک محاسبه و میزان تولید رسوب هر دو کاربری با استفاده از بارانساز قابل حمل در صحرا اندازهگیری شد. نتایج این بررسی نشان داد که شش ویژگی مهم و کلیدی خاک، شامل پایداری خاکدانهها، وزن مخصوص ظاهری، کربن آلی، ازت کل، پتاسیم و ظرفیت تبادل کاتیونی از نوع کاربری زمین، تاثیر معنیداری پذیرفتهاند. البته در همه نمونههای مورد آزمایش مجموع رس و سیلت حدود 80 درصد بود که موجب تشکیل خاک با بافت سنگین شده است. متعاقبا عامل فرسایشپذیری خاک (K) و نیز شدت تولید رسوب در دیمزار نسبت به عرصه جنگلی به لحاظ معنیداری بیشتر بهدست آمد. با توجه به نتایج این بررسی و نقش اکوسیستم جنگلی زاگرس در استحصال آب باران، تغذیه آبهای زیرزمینی و مهار سیل و گرد و غبار، تداوم روند فعلی تغییر کاربری این جنگلها بههمراه شخم نامناسب، سوزاندن بقایای محصول و تردد ماشینآلات در دیمزارهای حاشیه آنها، موجب تشدید گرمایش زمین، افزایش ضریب رواناب و تبخیر، بحران کمآبی نسبت به شرایط کنونی خواهد شد.
محمد قیطوری؛ مسیب حشمتی؛ محمد روغنی
چکیده
کمبود منابع آب مهمترین پیامد تغییرات اقلیمی است که در مناطق خشک و نیمهخشک از جمله ایران بهمراتب شدیدتر است. سامانههای سطوح آبگیر باران راهکار مناسبی برای مقابله با چالش خشکی و خشکسالی و نیل به اهداف افزایش بهرهوری آب و بهبود شرایط معیشت ساکنین حوضه است. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه کارائی سامانههای مختلف سطوح ...
بیشتر
کمبود منابع آب مهمترین پیامد تغییرات اقلیمی است که در مناطق خشک و نیمهخشک از جمله ایران بهمراتب شدیدتر است. سامانههای سطوح آبگیر باران راهکار مناسبی برای مقابله با چالش خشکی و خشکسالی و نیل به اهداف افزایش بهرهوری آب و بهبود شرایط معیشت ساکنین حوضه است. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه کارائی سامانههای مختلف سطوح آبگیر باران در استحصال رواناب بود که در یک دامنه جنوبی با شیب حدود 20 درصد در روستای کبودهعلیا در استان کرمانشاه انجام شد. در این پژوهش، سامانه جمعآوری باران لوزیشکل در ابعاد 1.7 × 1.7 متر با سه تیمار سطح خاک کوبیده شده همراه با کاه، سنگفرش با پوشش پلاستیک و شاهد در سه تکرار انجام شد. بهمنظور تعیین مقدار رواناب تولید شده از هر بارش، نه مخزن 100 لیتری در پاییندست راس هر سامانه نصب و بعد از هر رگبار مقدار آب ذخیره شده، اندازهگیری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که ضریب رواناب حاصل از بارش از سطح سامانههای آبگیر کاهگل (خاک کوبیده با کاه)، پلاستیک با روکش سنگفرش و شاهد بهترتیب 44، 88 و 16 درصد بود که در دو سامانه اول رابطه معنیداری بین میزان بارش و حجم آب استحصال یافته وجود داشت. بر اساس نتایج این پژوهش، تیمار سطح پلاستیک با سنگفرش و بعد از آن سامانه خاک کوبیده شده با کاه نقش قابل توجهی در استحصال آب داشتند. همچنین، بر پایه نتایج این پژوهش، آستانه تولید رواناب برای سامانههای خاک کوبیده شده با کاه، سطح پلاستیک با روکش سنگفرش و سطح شاهد بهترتیب 1.5، 0.8 و 3.4 میلیمتر بارندگی است که در سامانه پلاستیک بهطور معنیداری کمتر بود. بنابراین، در صورتی که ایجاد سطح آبگیر با استفاده از کاهگل مشکل باشد، سطح پلاستیکی نقش قابل توجهی در استحصال آب باران خواهد داشت. در عمل نیز ایجاد سامانه لوزیشکل بر روی دامنه نسبت به اشکال دیگر سادهتر است.
مسیب حشمتی؛ یحیی پرویزی؛ محمد قیطوری؛ مجتبی صانعی؛ صمد شادفر؛ مسعود گودرزی
چکیده
امروزه تخریب منابع سرزمین، آلودگی هوا، کمبود مواد غذایی، فقر و نابرابری مهمترین چالشهایی هستند که حل آنها بدون مشارکت فعال ساکنین محلی امکانپذیر نیست. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی اقدامات آبخیزداری انجام یافته از دیدگاه ساکنین محلی بود که در قالب پروژه بینالمللی منارید در حوضه رزین استان کرمانشاه بین سالهای 95-1392 ...
بیشتر
امروزه تخریب منابع سرزمین، آلودگی هوا، کمبود مواد غذایی، فقر و نابرابری مهمترین چالشهایی هستند که حل آنها بدون مشارکت فعال ساکنین محلی امکانپذیر نیست. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی اقدامات آبخیزداری انجام یافته از دیدگاه ساکنین محلی بود که در قالب پروژه بینالمللی منارید در حوضه رزین استان کرمانشاه بین سالهای 95-1392 به مرحله اجرا در آمده بود. نظرات جامعه محلی از طریق مصاحبه حضوری در قالب پرسشنامه دریافت شد. نتایج این بررسی نشان داد که اقدامات انجام یافته شامل کپهکاری، احداث باغ، بند سنگی-ملاتی، بند گابیونی و دایک (دیواره کنترل سیل) بود. بیشتر مصاحبه شوندگان با اقدامات بیولوژیکی انجام یافته (کپهکاری و باغات دیم) بهدلیل محدودیت در چرای دام، خلع ید برخی دیمزارها و در مواردی ایجاد تضاد موافقت چندانی نداشتند. نظرات موافق بهدلیل چشم داشت آنها برای ماکیت باغات و تسهیلات بانکی بود. حدود 85 درصد پاسخ دهندگان اظهار داشتند که از نظرات و دیدگاه آنها، علیرغم داشتن تجربیات و ایدههایی مناسبتر و سازگار با محیط زیست، در مراحل مختلف انجام اقدامات آبخیزداری استفاده نشده بود. بهطور کلی، آنها بر این باور بودند که اقدامات مکانیکی راهحل مناسبی برای مقابله با فرسایش خاک، کنترل سیل، کاهش رواناب و بهبود آبیاری نیستند. غالب پاسخ دهندگان بر اساس تجربیات تلخ خشکسالیهای اخیر و میزان آگاهی و سوادشان، نگران تغییرات اقلیمی و پیامدهای ناشی از آن بر کشاورزی و معیشتشان بودند و به همین دلیل، اذعان نمودند که مدیریت آبخیزداری و اقدامات دولتی بایستی در راستای مدیریت خشکسالی و سازگاری با شرایط جدید اقدامات اساسی انجام دهد. بهطور کلی، ایدهها و مشارکت ساکنین محلی و بهرهبرداران بخش موثر اقدامات آبخیزداری هستند.