پرستو کریمی؛ میر مسعود خیرخواه زرکش؛ پیام عالمی صف اول؛ زهرا عزیزی؛ حسین یوسفی
چکیده
در دهه اخیر، استفاده از سنجش از دور در شناسایی و ارزیابی بلایای طبیعی بهخصوص پدیده سیل نقش بسزایی داشته است. از جمله این تکنیکها میتوان به الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در آشکارسازی تغییرات (Change Detection) اشاره کرد. هدف این تحقیق، بررسی قابلیت این روشها در آشکارسازی اثرات سیل بر تالاب گوری بلمک و تالابهای سهگانه پلدختر ...
بیشتر
در دهه اخیر، استفاده از سنجش از دور در شناسایی و ارزیابی بلایای طبیعی بهخصوص پدیده سیل نقش بسزایی داشته است. از جمله این تکنیکها میتوان به الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در آشکارسازی تغییرات (Change Detection) اشاره کرد. هدف این تحقیق، بررسی قابلیت این روشها در آشکارسازی اثرات سیل بر تالاب گوری بلمک و تالابهای سهگانه پلدختر در قسمت شمالی حوزه آبخیز مولاب و خروجی حوزه آبخیز پلدختر واقع در استان لرستان است که در فروردین سال 1398 با سیلابهای مهیبی مواجه شدند. بدینمنظور، نقشه کاربری اراضی منطقه با اعمال طبقهبندی نظارت شده و بهرهگیری از الگوریتم ماشین بردار پشتیبان و استفاده از دادههای تصویری ماهواره لندست 8 در سالهای 2013، 2015، 2017 و 2019 میلادی تهیه شد. صحتسنجی نقشهها با استفاده از شاخصهای ریاضی-آماری کاپا و دقت کلی، نشانگر دقت بالای نقشههای تهیه شده است. بهطوریکه ضریب کاپا بهترتیب برای نقشههای سالهای مورد مطالعه برابر با 0.87، 0.84، 0.83 و 0.87 و دقت کلی 90.02، 89.51، 88.11 و 90.32 محاسبه شد. سپس، با استخراج طبقه آب، اقدام به آشکارسازی تغییرات رخ داده بر پیکره آبی تالابها شد. نتایج نشان داد که تالاب گوری بلمک به سبب خشکسالی سال 2015، افزایش 112.08 هکتاری زمینهای زراعی اطراف بین سالهای 2013 تا 2019 و همچنین، خصوصیات توپوگرافیکی بهویژه شیب کمتر نسبت به تالابهای سهگانه، متحمل تغییرات وسیعتری شده است. این تالاب در سال 2019 با جذب سیلاب و ذخیرهسازی آن، پهنه آبی خود را به شکل قابل توجهی تا 47.08 هکتار نسبت به سال 2017 افزایش داده و به مساحتی برابر با 146.15 هکتار رسیده است. شباهت نتایج بهدست آمده در این تحقیق، با نتایج پژوهش انجام شده در منطقه مورد مطالعه بهوسیله سرویس مدیریت اضطراری کوپرنیکوس (EMS) و تیم تحقیقاتی Geoinformatics Unit بر سیل سال 1398، معرف دقت بالای فنون مورد استفاده و نتایج تحقیق حاضر میباشد.
بهرام چوبین؛ کریم سلیمانی؛ محمود حبیبنژاد روشن؛ آرش ملکیان
چکیده
مدیریت جامع حوزه آبخیز و تعمیم اطلاعات به حوضههای فاقد آمار، نیازمند درک حوضههای همگن میباشد. شباهت هیدرولوژیکی حوضهها از رفتار هیدرواقلیمی و فیزیکی حوضهها منتج میشود. در این تحقیق، برای تشخیص زیرحوضههای همگن هیدرولوژیکی، از شاخصهای هیدرواقلیمی و فیزیکی استفاده شد. تحلیل عاملی برای کاهش ابعاد متغیرها بهطور جداگانه ...
بیشتر
مدیریت جامع حوزه آبخیز و تعمیم اطلاعات به حوضههای فاقد آمار، نیازمند درک حوضههای همگن میباشد. شباهت هیدرولوژیکی حوضهها از رفتار هیدرواقلیمی و فیزیکی حوضهها منتج میشود. در این تحقیق، برای تشخیص زیرحوضههای همگن هیدرولوژیکی، از شاخصهای هیدرواقلیمی و فیزیکی استفاده شد. تحلیل عاملی برای کاهش ابعاد متغیرها بهطور جداگانه برای شاخصهای اقلیمی، هیدرولوژیکی و فیزیکی انجام شد و سرانجام با استفاده از الگوریتم خوشهبندی فازی (FCM) و روش خوشهبندی سلسله مراتبی (HCA) زیرحوضههای همگن شناسایی شدند. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که از بین شاخصهای اقلیمی، شاخصهای طول دوره سرد، طول فصل رشد، بیشترین بارش پنج روزه، میانگین دمای بیشینه و شاخص روزهای گرم و از بین شاخصهای هیدرولوژیکی، شاخص درصد سطح گروه D هیدرولوژیک و شاخص سیلخیزی بهعنوان شاخصهای نهایی هیدرواقلیمی انتخاب شدند. همچنین، از بین پارامترهای فیزیکی شاخصهای سطح حوضه، کشیدگی حوضه، میانگین طول زهکشها و کل پستی و بلندی برای گروهبندی زیرحوضهها انتخاب شدند. مقایسه نتایج روشهای FCM و HCA نشان داد که تعداد خوشههای بهینه در دو روش با هم تفاوتی ندارند ولی نتایج طبقهبندی حوضهها در هر خوشه در دو روش متفاوت است. در استفاده از متغیرهای هیدرواقلیمی شباهت دو روش طبقهبندی در خوشههای یکسان برابر با 25 حوضه و برای متغیرهای فیزیکی برابر با 27 حوضه است. نتایج طبقهبندی حوضهها بهوسیله پارامترهای هیدرواقلیمی در مقایسه با پارامترهای فیزیکی شباهت چندانی ندارد، بهطوری که در روش FCM تعداد 17 زیرحوضه و در روش HCA تعداد 19 زیرحوضه، در طبقات مشابه قرار گرفتهاند. با توجه به اینکه هیچ ارجعیتی برای پذیرش نتایج طبقهبندی حوضهها بهوسیله پارامترهای هیدرواقلیمی یا پارامترهای فیزیکی وجود ندارد، بنابراین، از ترکیب پارامترهای نهایی هیدرواقلیمی و فیزیکی برای طبقهبندی استفاده شد. نتایج طبقهبندی حوضهها با ترکیب پارامترهای هیدرواقلیمی و فیزیکی نشان داد که تعداد 33 زیرحوضه از 38 زیرحوضه در هر دو روش FCM و HCA در خوشههای مشابه قرار گرفتهاند. همگنبندی زیرحوضههای کرخه بر اساس ترکیبی از متغیرهای فیزیکی و هیدرواقلیمی آشکار کرد که مناطق شمالی در طبقه سه، مناطق مرکزی (از شرق تا غرب) در طبقه دو و مناطق جنوبی حوضه در طبقه یک قرار گرفتهاند. بهطور ذاتی، این زیرحوضهها به هم شبیه بوده و از نظر آبخیزداری عملیات مدیریتی و حفاظتی یکسانی را نیز میطلبند.
فریدون سلیمانی؛ عطااله کاویان؛ کریم سلیمانی؛ فرود شریفی؛ کاکا شاهدی
چکیده
برآورد صحیح زمان شروع از رویدادهای باران و بهدنبال آن نقطه آغاز فرسایش از مسائل عمده و اساسی مورد توجه در حوزههای آبخیز کشور است. با توجه به اینکه اراضی کشاورزی تسطیح شده و شبکه آبیاری و زهکشی منطقه مورد مطالعه در معرض تخریب روانابهای اراضی شیبدار اطراف میباشد، اقدامات آبخیزداری نظیر طراحی سازههای آبی کوچک مقیاس، سازههای ...
بیشتر
برآورد صحیح زمان شروع از رویدادهای باران و بهدنبال آن نقطه آغاز فرسایش از مسائل عمده و اساسی مورد توجه در حوزههای آبخیز کشور است. با توجه به اینکه اراضی کشاورزی تسطیح شده و شبکه آبیاری و زهکشی منطقه مورد مطالعه در معرض تخریب روانابهای اراضی شیبدار اطراف میباشد، اقدامات آبخیزداری نظیر طراحی سازههای آبی کوچک مقیاس، سازههای کنترل رسوب، اعمال مدیریتهای لازم در زمینههای پوشش گیاهی، خاک و بهرهبرداری از اراضی نیازمند آگاهی و برآورد زمان شروع روانابهای سطحی است. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر عملیات حفاظت خاک بر زمان شروع رواناب و ضریب رواناب در دشت ارایض استان خوزستان با استفاده از سامانه شبیهساز باران میباشد. برای این منظور، از یک سامانه بارانساز از نوع پتانسیلی با یک کرت فلزی با مساحت یک مترمربع استفاده شد. تیمارهای پژوهش شامل خاک طبیعی (شاهد)، پلیاکریلآمید در دو سطح سه (P3) و شش گرم (P6) بر مترمربع و خاکپوش پلیمری پارسیان (Pc) بود که در دو نوع بافت خاک لومی شنی و لوم رسی شنی، با دو شدت بارندگی 32 و 50 میلیمتر بر ساعت، دو شیب 7.5 و 12.5 درصد با سه تکرار انجام شد. برای مقایسه آماری زمان شروع و ضریب رواناب از طرح کرتهای دو بار خرد شده استفاده شد. بهمنظور مقایسه میانگین تیمارها از روش حداقل تفاوت معنیدار (LSD) استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین زمان شروع رواناب در تیمار شاهد بیشتر از تیمارهای پلیآکریلآمید و پلیمر پارسیان میباشد، بدین معنی که رواناب در تیمار شاهد دیرتر شروع میشود. خاکپوشهای P6 و Pc تفاوتی با یکدیگر در زمان شروع رواناب نداشتند. در خاکپوش P3 زمان شروع رواناب زودتر از سایر تیمارها بوده است. میانگین ضریب رواناب در پوششهای سطحی متفاوت، نشان داد که تیمارهای شاهد، خاکپوش P3 ،P6 و Pc اختلاف معنیداری (در سطح پنج درصد خطا) از نظر ضریب رواناب با هم داشتند.