حامد حامد حریری؛ سیدعباس حسینی؛ امیر خسروجردی
چکیده
مقدمه
پیشبینی تغییرات فرایندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز، ناشی از پدیده تغییر اقلیم و پیامدهای احتمالی آن، کمک موثری به رفع چالشهای فراروی مدیران و برنامهریزان منابع آب در دورههای آتی میکند. اثرات پدیده تغییر اقلیم و بندهای گابیونی بهصورت همزمان، بر مقدار رسوب خارج شده حوضه دهبار تا کنون بررسی نشده است. لذا، بررسی ...
بیشتر
مقدمه
پیشبینی تغییرات فرایندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز، ناشی از پدیده تغییر اقلیم و پیامدهای احتمالی آن، کمک موثری به رفع چالشهای فراروی مدیران و برنامهریزان منابع آب در دورههای آتی میکند. اثرات پدیده تغییر اقلیم و بندهای گابیونی بهصورت همزمان، بر مقدار رسوب خارج شده حوضه دهبار تا کنون بررسی نشده است. لذا، بررسی آن با چشمانداز 30 سال آینده و با استفاده از مدلهای SWAT و LARS-WG و ارزیابی توانایی این دو مدل در شبیهسازی تغییر اقلیم و حذف بندهای گابیونی، هدف اصلی این پژوهش است.
مواد و روشها
در این پژوهش، عملکرد بندهای گابیونی بهصورت مخزن در حوضه دهبار در 10 کیلومتری غرب مشهد و در جنوب شهر طرقبه که دارای اقلیم نیمهخشک سرد است، نسبت به میزان رسوب خروجی از حوضه برای 30 سال آینده با کمک مدل آماری LARS-WG و مدل شبیهساز هیدرولوژیکی SWAT، مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این حوضه، پنج بند گابیونی وجود دارد. برای پیشبینی متغیرهای هواشناسی دوره آتی در سطح حوزه آبخیز دهبار، پس از واسنجی مدل LARS-WG از مدل HadGEM2 و سه سناریوی RCP8.5، RCP4.5 و RCP2.6 برای ریزمقیاسسازی دادههای هواشناسی در دوره 2050-2020 استفاده شد. برای بررسی عملکرد نتایج شبیهسازی در این مدل، از آزمونهای آماری کولموگروف اسمیرنوف (K-S)، t و F استفاده شد. برای آمادهسازی و اجرای مدل SWAT، از نقشه و اطلاعات مدل رقومی ارتفاع، خاک، کاربری اراضی، دادههای هیدرولوژیک و هواشناسی و از مخزن، برای معرفی بندهای گابیونی به مدل استفاده شد. بهمنظور تحلیل حساسیت، واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، از الگوریتم نیمهخودکار SUFI-2 استفاده شد.
نتایج و بحث
مقادیر میانگین بارش شبیهسازی شده، انطباق خوبی با مقادیر مشاهداتی داشتند و بیشترین اختلاف مربوط به ماههای فوریه و آوریل بود. در خصوص مقادیر انحراف معیار بارشهای ماهانه نیز بیشترین اختلاف به ماههای فوریه و مارس تعلق داشت. میانگین دمای کمینه شبیهسازی شده نیز تطابق خیلی خوبی با مقادیر مشاهداتی داشت. همچنین، برای دمای بیشینه نیز روندی مشابه دمای کمینه دیده شد. همچنین، مقادیر p-value حاصل از آزمون t برای متغیرهای فوقالذکر هیچ اختلاف معنیداری بین میانگین دادههای دما و بارش تولید شده و دادههای مشاهداتی وجود نداشت و مدل LARS-WG به خوبی توانست میانگینهای دما و بارش را شبیهسازی کند. بارش ماهانه در تمامی سناریوها (RCP8.5، RCP4.5 و RCP2.6) در افق 2050 در هفت ماه ابتدای سال، کمتر از میزان بارش ماهانه در دوره پایه نشان داد ولی برای پنج ماه دوم سال، افزایش بارش مشاهده شد. همچنین، در افق 2050 دما بهطور متوسط نسبت به دوره پایه افزایش یافت. برای ترسیم منحنی سنجه رسوب از روش متوسط دستهها با ضریب FAO اصلاح شده استفاده شد. مقدار رسوب مشاهدهای 2.14 تن در هکتار در سال، برای هر هکتار محاسبه شد. برای واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، در ابتدا با استفاده از نرمافزار CUP_ SWAT پارامترهایی که تاثیر بیشتری بر دبی و رسوب خروجی از حوضه داشتند، مشخص شدند. بهمنظور تحلیل حساسیت، واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، از الگوریتم نیمه خودکار SUFI-2 استفاده شد. پس از آن، با استفاده از مدل واسنجی و اعتبارسنجی شده SWAT، اثرات تغییر اقلیم بر میزان رواناب و رسوب حوضه بررسی شد. نتایج نشاندهنده کاهش بارندگی، افزایش دما و کاهش رواناب در افق 2050 است. تغییرات رسوب برای دو سناریوی RCP4.5 و RCP2.6 بهترتیب، 9.3+ و 3.1+ درصد و برای سناریوی RCP8.5 برابر 4.6- درصد است. بندهای گابیونی بهطور متوسط، 57.09 درصد خروج رسوب از حوضه را کاهش میدهند.
نتیجهگیری
در این پژوهش، اثرات تغییر اقلیم بر رسوب خروجی از حوضه دهبار در دوره 2020 تا 2050 و تاثیر بندهای گابیونی در شرایط موجود (وجود بندها) و در شرایط حذف این بندها مورد بررسی قرار گرفت. در کلیه سناریوها دمای کمینه و دمای بیشینه در دوره 2050-2020 نسبت به دوره پایه افزایش پیدا کرد. از اثرات منفی افزایش دما، ایجاد تغییر در مقادیر و الگوی زمانی-مکانی بارش است. نتایج حاکی از آن است که مدل SWAT قابلیت شبیهسازی فرایندهای هیدرولوژیکی و رسوب در حوزههای آبخیز نسبتا کوچک تا متوسط با شرایط پیچیده مانند حوضه دهبار را حتی با محدودیت داده مشاهداتی، با دقتی قابل قبول دارد. افزایش مقدار رسوب در نقطه خروجی حوضه با وجود کاهش بارندگی و رواناب، نشاندهنده بارشهای کوتاه مدت با شدت زیاد بوده است که باعث افزایش شرایط سیلابی میشود. از تغییرات میزان فرسایش و رسوب در افق 2050 و با سناریوهای متفاوت میتوان نتیجه گرفت که تغییر اقلیم بر فرسایش حوضه در آینده تاثیرگذار است و مدل شبیهسازی میتواند در پیشبینی فرسایشپذیری کارایی داشته باشد. لذا، نتایج بهدست آمده از مدل SWAT امکان توصیه کاربرد آن را در منطقه فراهم میکند.
ابوالحسن فتحآبادی؛ وحید آنامرادی
چکیده
در مدلهای هیدرولوژیک بهمنظور مدلسازی بهتر فرایند بارش رواناب نیاز است تا مدل با استفاده از دادههای مشاهداتی واسنجی شود. در فرایند واسنجی مدلهای هیدرولوژیک، علاوه بر کیفیت دادههای مشاهدات و الگوریتم بهینهسازی تابع هدف نیز بر کارایی مدل موثر است. در اغلب پژوهشها، معیارهای آماری مثل NSE و RMSE بهعنوان تابع هدف در فرایند ...
بیشتر
در مدلهای هیدرولوژیک بهمنظور مدلسازی بهتر فرایند بارش رواناب نیاز است تا مدل با استفاده از دادههای مشاهداتی واسنجی شود. در فرایند واسنجی مدلهای هیدرولوژیک، علاوه بر کیفیت دادههای مشاهدات و الگوریتم بهینهسازی تابع هدف نیز بر کارایی مدل موثر است. در اغلب پژوهشها، معیارهای آماری مثل NSE و RMSE بهعنوان تابع هدف در فرایند واسنجی مدلهای هیدرولوژیک استفاده میشوند. با توجه به ساختار مدل و روابط مورد استفاده در هر یک از معیارهای ارزیابی، هر یک از آنها در شبیهسازی بخشی از هیدروگراف کارایی مناسبی دارند. یکی از پارامترهای مهم هر حوضه که به نوعی نشاندهنده عکسالعمل حوضه برای مقادیر دبی مختلف میباشد، منحنی تداوم جریان است. در این پژوهش، اقدام به بررسی و مقایسه کارایی توابع هدف مبتنی بر منحنی تداوم جریان و توابع هدف آماری در بهینهسازی پارامترهای مدل هیدرولوژیکی HBV در حوضه زیارت استان گلستان شد. پس از وارد کردن دادههای ورودی به مدل، با استفاده از الگوریتم DDS مدل برای هر تابع هدف به تعداد 100 مرتبه بهینه شد. پس از بهینهسازی پارامترهای مدل، این پارامترها به مدل معرفی و مقادیر دبی برای دورههای واسنجی و اعتبارسنجی برآورد شد. نتایج نشان داد، معیارهایی مانند NSE و KGE در برآورد دادههای پیک، معیارهایی از قبیل RMSE و MAE در برآورد دادههای متوسط و معیارهای مبتنی بر منحنی تداوم جریان در برآورد دبیهای کمینه عملکرد بهتری داشتهاند. در شبیهسازی بخشهای مختلف هیدروگراف دبی روازنه روش مبتنی بر منحنی تداوم جریان بهترین عملکرد را داشت، معیارهای RMSE و MAE در رتبه بعدی قرار داشته و معیارهای NSE و KGE عملکرد مناسبی نداشتند.
سید حمیدرضا صادقی؛ زینب حزباوی؛ مهدی غلامعلی فرد
چکیده
تبیین مدل مفهومی جامع و در عین حال قابل فهم برای ارزیابی سلامت آبخیز از اولویتهای اصلی و ضروری بسیاری از طرحها و برنامههای مختلف مدیریتی و سیاستگذاری در سطح جهان و از جمله طرح کلان ملی مدیریت جامع حوزههای آبخیز کشور است. در همین راستا، پژوهش حاضر بهعنوان پژوهش پیشگام در کشور به بومیسازی مدل مفهومی پایایی، تابآوری و آسیبپذیری ...
بیشتر
تبیین مدل مفهومی جامع و در عین حال قابل فهم برای ارزیابی سلامت آبخیز از اولویتهای اصلی و ضروری بسیاری از طرحها و برنامههای مختلف مدیریتی و سیاستگذاری در سطح جهان و از جمله طرح کلان ملی مدیریت جامع حوزههای آبخیز کشور است. در همین راستا، پژوهش حاضر بهعنوان پژوهش پیشگام در کشور به بومیسازی مدل مفهومی پایایی، تابآوری و آسیبپذیری (RelResVul) مبتنی بر دادههای هیدرولوژی با هدف ارزیابی سلامت آبخیز پرداخته است. برای این امر، ابتدا اقدام به تهیه دادههای طولانی مدت دبی جریان آبخیز شازند واقع در استان مرکزی و استخراج منحنی تداوم جریان شد. سپس، آستانههای مناسب دبی مشخصه کمآبی و پرآبی بهعنوان یکی از پیشنیازهای ارزیابی سلامت آبخیز با استفاده از مدل مفهومی RelResVul مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در ادامه، شاخصهای پایایی (Rel)، تابآوری (Res) و آسیبپذیری (Vul) بر اساس مفاهیم حاکم بر مدل مفهومی RelResVul برای چهار مقطع زمانی 1365، 1377، 1387 و 1393 محاسبه شدند. در نهایت، از طریق تلفیق هندسی شاخصهای نام برده، وضعیت عمومی سلامت حوزه آبخیز شازند و در زیرحوضههای مختلف مبتنی بر دو معیار دبی مشخصه کمآبی و پرآبی پهنهبندی شد. نتایج پژوهش نشان داد که بهترتیب 59، 53، 68 و 66 درصد از آبخیز مطالعاتی در مقطعهای زمانی اول تا چهارم در وضعیت نسبتاً سالم و سالم از لحاظ شاخص سلامت آبخیز قرار داشتند. حال آنکه برای معیار دبی مشخصه پرآبی، بهترتیب 19، 22، 54 و 38 درصد آبخیز شازند در مقطعهای زمانی مورد نظر در وضعیت نسبتاً سالم و سالم از لحاظ شاخص سلامت آبخیز قرار گرفت. همچنین، ارزیابی شاخص سلامت کل آبخیز شازند مبتنی بر معیارهای دبی مشخصه کمآبی و پرآبی بهترتیب نشانگر وضعیت متوسط و نسبتاً سالم و روند بهبود و نیز وضعیت متوسط و روند ثابت بوده است. علاوه بر آن، تغییرپذیری غیر یکنواخت مکانی وضعیت سلامت آبخیز در زیرآبخیزهای مختلف در مقطعهای زمانی مطالعاتی مورد تایید قرار گرفت.
داود نیککامی
چکیده
یکی از روشهای مطالعه فرسایش و حفاظت خاک، استفاده از کرتهای فرسایش است که با ابعاد مختلف و در عرصههای طبیعی و یا در آزمایشگاهها ایجاد میشوند. خطاهای فاحش در زمان نمونهبرداری از مخلوط رواناب و رسوب مخازن انتهای این کرتها و نتیجهگیریهای غلط از آزمایشهایی که در این کرتها صورت میگیرند، امور رایجی است که باید از آنها ...
بیشتر
یکی از روشهای مطالعه فرسایش و حفاظت خاک، استفاده از کرتهای فرسایش است که با ابعاد مختلف و در عرصههای طبیعی و یا در آزمایشگاهها ایجاد میشوند. خطاهای فاحش در زمان نمونهبرداری از مخلوط رواناب و رسوب مخازن انتهای این کرتها و نتیجهگیریهای غلط از آزمایشهایی که در این کرتها صورت میگیرند، امور رایجی است که باید از آنها اجتناب کرد. تحقیقات کمی در رابطه با نحوه نمونهبرداری از این مخازن و کاهش خطاهای ناشی از آن صورت گرفته است. در این تحقیق، به بررسی افزایش دقت نمونهبرداری با قرار دادن سطل در مخزن و روش استفاده از بطری پرداخته شد. به این منظور، پس از تهیه دو مخزن 220 لیتری، با ایجاد غلظتهای بهترتیب پنج، 10 و 20 گرم در لیتر در مخزن اول و انتقال محلول حاصل به مخزن دوم که در ارتفاع پایینتری از مخزن اول قرار گرفته، با قرار دادن سطل 20 لیتری در زیر لوله وارد کننده محلول در مخزن دوم، اقدام به تلهاندازی ذرات درشتدانه شد. محتویات سطل در آزمایشگاه پس از خشک شدن بهطور جداگانه توزین شدند. با مخلوط کردن محلول مخزن دوم، اقدام به نمونهبرداری به وسیله بطریهای یک لیتری به تعداد سه تکرار برای هر غلظت شد. نمونهبرداریهای فوق بدون قرار دادن سطل بهعنوان شاهد نیز صورت گرفت. بررسی معنیدار بودن اثر غلظتها بر مقدار خطا با تجزیه واریانس طرح آزمایشات بلوک تصادفی صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین غلظتهای بهدست آمده در آزمایش با سطل و بدون سطل اختلاف معنیداری در سطح یک درصد وجود دارد. در حالت بدون سطل خطای نمونههای پنج، 10 و 20 گرم در لیتر به ترتیب 63.13، 78.40 و 73.97 درصد و در حالت استفاده از سطل به ترتیب 15.90، 15.07 و 4.83 درصد بودند. متوسط خطا در هر سه غلظت در حالت بدون سطل 71.83 درصد و در حالت استفاده از سطل 11.93 درصد بود.
نصرت آقازاده؛ منوچهر چیت سازان؛ یحیی میرزایی؛ حامد ابراهیمی
چکیده
در آبخوانهای مناطق شهری، بهدلیل وجود منابع مختلف آلاینده، احتمال آلودگی منابع آب زیرزمینی بالاست، لذا، بررسی آسیبپذیری منابع آب زیرزمینی میتواند در تعیین نقاط آسیبپذیر و حساس آبخوان بسیار موثر باشد. هدف از این مطالعه، ارائه و توسعه مدل دراستیک اصلاح شده برای تعیین آسیبپذیری آبخوان در مناطق شهری ارومیه است. برای این ...
بیشتر
در آبخوانهای مناطق شهری، بهدلیل وجود منابع مختلف آلاینده، احتمال آلودگی منابع آب زیرزمینی بالاست، لذا، بررسی آسیبپذیری منابع آب زیرزمینی میتواند در تعیین نقاط آسیبپذیر و حساس آبخوان بسیار موثر باشد. هدف از این مطالعه، ارائه و توسعه مدل دراستیک اصلاح شده برای تعیین آسیبپذیری آبخوان در مناطق شهری ارومیه است. برای این منظور، پارامترهای با تاثیر کم، شیب و محیط آبخوان از مدل دراستیک حذف و در عوض پارامترهای کاربری اراضی، شاخص شهرنشینی، ارزش و بهای آب و منابع آلاینده دخیل در آلودگی به مدل اضافه و لایههای تغذیه و تاثیر زون غیراشباع اصلاح شد. نتایج حاصل از مدل دراستیک اصلاحشده DRAST-VUL در منطقه مورد مطالعه نشان میدهد که در بیشتر مناطق ریسک آلودگی کم تا متوسط بوده، ولی در 29 درصد از محدوده مورد مطالعه بهدلیل فعالیتهای کشاورزی، صنعتی و عمق کم آب زیرزمینی آسیبپذیری بالاست. بر اساس نتایج حاصله، بیشترین حساسیت مدل نسبت به پارامتر منابع آلاینده، کاربری اراضی و منطقه غیراشباع بوده، با توجه به زیاد بودن سطوح نفوذناپذیر در مناطق شهری، حساسیت مدل به پارامترهای تغذیه خالص، ضریب قابلیت انتقال و ارزش و بهای آب کم است. با توجه به نتایج مثبت حاصل از صحتسنجی مدل از طریق نیترات، مدل ارائه شده میتواند به ابزار کارآمد برای حفاظت، پیشگیری و بهرهبرداری بهینه از منابع آب زیرزمینی در منطقه مورد مطالعه و همچنین، بهعنوان یک مدل آسیبپذیری الگو، برای سایر آبخوانهای شهری استفاده شود.
داود قربانپور لندی؛ کریم سلیمانی؛ میرخلاق میرنیا؛ کاکا شاهدی؛ عبدالنبی کلاهچی
چکیده
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت ...
بیشتر
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت آبخوان در اثر تهاجم جبهههای آب شور با استفاده از مدل عددی با استفاده از نرمافزار GMSv.10 انجام گرفته است. با استفاده از دو مدل کیفی MT3D و SEAWAT، وضعیت کیفی آبخوان تحلیل و پیشبینی شد. مدل پیشبینی 10 ساله نشان داد که میزان افزایش غلظت TDS رابطه مستقیمی با افت سطح ایستابی دارد. پس از واسنجی ضریب پخشیدگی مولکولی، نسبت پخش افقی به طول پخش 0.5، نسبت پخش عمودی به طول پخش 0.2 بهدست آمد. تحلیل نتایج کیفی نشان داد که در شمال غرب آبخوان (چاه دریاکنار) میزان غلظت TDS افزایش داشته است که تهاجم جبهههای آب شور دریا بهطرف ساحل را محتمل میکند. نتایج شبیهسازی با استفاده از مدل کیفی نشان میدهد که تهاجم جبهههای آب شور از دو بعد سطح و عمق جریان آب زیرزمینی میباشد و اختلاف چگالی بین منابع آب شور و شیرین سبب هجوم منحنی جبهه آب شور شده است. وضعیت تهاجم جبهههای آب شور بهطرف ساحل حاکی از افزایش غلظت بیش از 2000 میلیگرم بر لیتر در طی دوره پیشبینی میباشد. در این پژوهش بهمنظور تصمیمگیری در خصوص عوامل موثر بر افزایش یا کاهش پیشروی جبهههای آب شور ساحلی سه روش کاهش برداشت آب از منابع آب زیرزمینی، استفاده از طرحهای افزایش تغذیه آبخوان و احداث سد زیرزمینی مورد تحلیل و مدلسازی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که کاهش برداشت، بیشترین تاثیر را در عقبزدگی جبهههای آب شور نسبت به دو روش دیگر دارد.
جمشید یاراحمدی؛ قباد رستمیزاد؛ مالک رفیعی؛ کریم مهرورزمغانلو
چکیده
از آنجائی که بیشترین آب مصرفی مربوط به بخش کشاورزی است، منابع آب قابل دسترس بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک عامل اصلی محدودکننده تولیدات کشاورزی است. لذا، در صورت استحصال نزولات جوی و اعمال مدیریت صحیح آن، میتوان بخشی از کمبود منابع آب در مناطق یادشده را جبران کرد. هدف پژوهش حاضر، انتخاب مناسبترین سطوح مختلف استحصال ...
بیشتر
از آنجائی که بیشترین آب مصرفی مربوط به بخش کشاورزی است، منابع آب قابل دسترس بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک عامل اصلی محدودکننده تولیدات کشاورزی است. لذا، در صورت استحصال نزولات جوی و اعمال مدیریت صحیح آن، میتوان بخشی از کمبود منابع آب در مناطق یادشده را جبران کرد. هدف پژوهش حاضر، انتخاب مناسبترین سطوح مختلف استحصال نزولات جوی بر اساس سامانه تصمیمگیری چندمعیاره به روش تحلیل سلسلهمراتبی (AHP) و بررسی کارایی آن در تامین آب مورد نیاز باغات پسته بوده است. نتایج تحلیل AHP نشان داد، معیار اثرات زیستمحیطی با وزن 0.342 و معیار ماندگاری با وزن 0.284 بهترتیب بیشترین میزان تاثیرگذاری موثرترین معیار در انتخاب بهترین سطح آبگیر بودند. سرانجام، سامانه آبگیر با سطح عایق ژئوممبران با وزن 0.371، بهعنوان مناسبترین سطح آبگیر انتخاب شده، سامانههای آبگیر با سطوح عایق پلاستیک و ایزوگام بهترتیب با وزن 0.350 و 0.279 در اولویتهای بعدی قرار گرفتند. همچنین، نتایج حاصله نشان داد که از سطح آبگیر در مساحت 800 متر مربع و بارش متوسط سالانه 300 میلیمتر، پتانسیل استحصال 200 متر مکعب آب در سال وجود دارد. با این حجم آب استحصالی و انتخاب روش آبیاری قطرهای همراه با فیلتر سنگریزهای، آب آبیاری سالانه 200 درخت پسته بارور در طول یک فصل زراعی تامین خواهد شد. بنابراین، با استحصال نزولات جوی بخشی از آب مورد نیاز باغات در مناطق خشک و نیمهخشک تامین شده و ضمن حفظ پایداری تولید و افزایش درآمد باغداران، از فشار مضاعف بر منابع آب سطحی و زیرزمینی نیز کاسته خواهد شد.
رامین سلماسی
چکیده
آبیاری زمینهای زیر کشت سبزیهای خوراکی بهوسیله پسابهای آلوده، موجب میشود که فلزات سنگین در این گیاهان انباشته شوند. تثبیت فلزات سنگین در محل با استفاده از اصلاحگرهای معدنی، روشی است که برای کاهش جذب فلزات بهوسیله گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس، در پژوهش حاضر، بررسی کارایی پنج نوع اصلاحگر معدنی، ...
بیشتر
آبیاری زمینهای زیر کشت سبزیهای خوراکی بهوسیله پسابهای آلوده، موجب میشود که فلزات سنگین در این گیاهان انباشته شوند. تثبیت فلزات سنگین در محل با استفاده از اصلاحگرهای معدنی، روشی است که برای کاهش جذب فلزات بهوسیله گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس، در پژوهش حاضر، بررسی کارایی پنج نوع اصلاحگر معدنی، برای تثبیت فلزات سنگین خاکهای کشاورزی اطراف شهرستان تبریز که با پسابهای آلوده آبیاری میشوند، مد نظر بوده است. بدین منظور، نیم گرم از پنج اصلاحگر کلسیت، ایلیت، هماتیت، زئولیت و بنتونیت و 10 نمونه خاک برداشتشده از خاکهای واقع در شمال غرب شهرستان تبریز، محلولهای حاوی عناصر کادمیوم، سرب، نیکل، مس و روی اضافه شد. بعد از دو ساعت قرار دادن در دستگاه تکاندهنده، غلظت این پنج عنصر در محلولهای صاف شده با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازهگیری شد. با استفاده از آزمون دانکن، مقایسه میانگینها انجام و در نهایت، اصلاحگرهای بهینه در این رابطه مشخص شد. نتایج نشان داد، تفاوت آشکاری بین مواد اصلاحگر از لحاظ میزان جذب پنج عنصر وجود دارد، بهطوریکه بیشترین میزان جذب عناصر کادمیوم، نیکل و روی مربوط به کلسیت؛ بیشترین میزان جذب عناصر سرب و مس مربوط به هماتیت و برای هر پنج عنصر کمترین میزان جذب مربوط به ایلیت بوده است. همچنین، کلسیت، زئولیت، بنتونیت و هماتیت ظرفیت جذب بالاتر معنیداری در سطح پنج درصد برای عناصر کادمیوم، نیکل و روی نسبت به تمام خاکهای مورد آزمایش داشتند. در مورد سرب، بالاترین میزان جذب با استفاده از اصلاحگرهای کلسیت و هماتیت (بدون تفاوت معنیدار با هم) صورت گرفت. کلسیت، هماتیت و زئولیت بالاترین میزان جذب مس را داشتند، در حالیکه بیشترین میزان جذب این عنصر در سطح پنج درصد، اختلاف معنیدار با دو ماده اصلاحی دیگر، بهوسیله هماتیت داشت. کلسیت و هماتیت اصلاحگرهایی بودند که با اضافه شدن به 10 نمونه خاک مورد آزمایش، توانستند باعث افزایش معنیدار (در سطح پنج درصد) ظرفیت جذب پنج آلاینده کادمیوم، مس، روی، نیکل و سرب شوند و بدینوسیله کاهش جذب عناصر یاد شده در گیاهان زیر کشت مناطق کشاورزی اطراف شهرستان تبریز را موجب شوند.
سید علیاصغر هاشمی؛ محمود عربخدری
دوره 2، شماره 1 ، اردیبهشت 1389، ، صفحه 25-34
چکیده
ارزیابی مدل های تجربی برآورد رسوب دهی در حوزه های آبخیز ضروری است. یکی از مدل های مورد استفاده در ایران، مدل MPSIAC میباشد و از جمله شیوههای مناسب ارزیابی این مدل، روش رسوبسنجی مخازن سدهای کوچک است. در این تحقیق، تعداد 9 حوزه آبخیز کوچک در استان سمنان انتخاب شد و در خروجی این حوزهها سدهای خاکی کوتاه با قدمت ده سال احداث گردید. این ...
بیشتر
ارزیابی مدل های تجربی برآورد رسوب دهی در حوزه های آبخیز ضروری است. یکی از مدل های مورد استفاده در ایران، مدل MPSIAC میباشد و از جمله شیوههای مناسب ارزیابی این مدل، روش رسوبسنجی مخازن سدهای کوچک است. در این تحقیق، تعداد 9 حوزه آبخیز کوچک در استان سمنان انتخاب شد و در خروجی این حوزهها سدهای خاکی کوتاه با قدمت ده سال احداث گردید. این سدها تا زمان اندازهگیری سرریز نکرده بودند و به همین دلیل تمامی رسوبات تولیدی حوزه آبخیز بالادست آنها در مخازن سدها به تله افتادند. رسوبات ترسیب شده در مخازن این سدها از طریق عملیات نقشه برداری و اندازهگیری وزن مخصوص ظاهری رسوبات محاسبه، و با برآوردهای حاصل از کاربردهای مدل MPSIAC با استفاده از آزمون t جفتی مقایسه شد. نتایج نشان داد که اختلاف بین میانگینها برای مقادیر حجمی رسوبدهی برآورد شده با استفاده از مدل MPSIAC، با مقادیر اندازهگیری شده در سطح 5 درصد معنیدار نبود؛ در حالی که اختلاف بین میانگین مقادیر وزنی رسوبات در سطح 5 درصد معنیدار بود. همچنین تعیین کارآیی و میانگین نسبی مجذور مربعات خطای مدل نشان داد که مدل MPSIAC مناطق مورد بررسی کارآیی مناسبی ندارد.
نجفقلی غیاثی
چکیده
برنامهریزی و اولویتبندی در مدیریت حوزههای آبخیز نیاز به دادههای مختلفی ازجمله آبدهی و نوسانات آن دارد. مقادیر آبدهی متوسط با دوره بازگشتهای مختلف برای تخمین آورد رودخانهها و برنامهریزی برای بهرهبرداری از سدهای کوچک و بزرگ مورد نیاز است. ازطرفی آبدهی متوسط سالانه برای برنامهریزی و مدیریت اراضی زراعی پاییندست ...
بیشتر
برنامهریزی و اولویتبندی در مدیریت حوزههای آبخیز نیاز به دادههای مختلفی ازجمله آبدهی و نوسانات آن دارد. مقادیر آبدهی متوسط با دوره بازگشتهای مختلف برای تخمین آورد رودخانهها و برنامهریزی برای بهرهبرداری از سدهای کوچک و بزرگ مورد نیاز است. ازطرفی آبدهی متوسط سالانه برای برنامهریزی و مدیریت اراضی زراعی پاییندست مورد نیاز میباشد. در این تحقیق آمار آبدهی 40 ایستگاه هیدرومتری در سطح منطقه که دارای آمار کافی ازنظر کمی و کیفی در یک دوره مشترک بودهاند انتخاب شدند. تحلیل همگنی حوزهها با توجه به آبدهی و پارامترهای هندسی تأثیرگذار صورت گرفت که به دو منطقه همگن تفکیک شد. برای سنجش صحت درستی همگنی در منطقهاز تابع تشخیص استفاده شد، براساس آن همگنبندی حوزه خزر در خوشه یک 100% و در خوشه دو، 94% بوده است. همچنین علاوهبر تحلیل منطقهای آبدهی متوسط سالانه، تحلیل احتمالاتی بر روی آبدهی متوسط سالانه انجام و سپس توزیع نرمال بهعنوان بهترین توزیع آماری انتخاب دبی با دوره بازگشتهای دو تا 100 ساله برآورد شد. با استفاده از پارامترهای هواشناسی و هندسی مانند بارش متوسط سالانه و مساحت، شیب حوزه و درصد مساحت جنگل، روابط منطقهای آبدهی محتمل با دوره بازگشتهای مختلف برای مناطق همگن استخراج گردید. حاصل این تحقیق ارائه روابط منطقهای آبدهی متوسط و محتمل با دوره بازگشتهای مختلف میباشد که در طرحهای مختلف آبخیزداری و منابع آب کشور دارای کاربرد مستقیم هستند.
بهرام ثقفیان؛ سامان محمدی؛ باقر قرمزچشمه
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1388، ، صفحه 32-45
چکیده
محاسبه ویژگیهای جریان کم در طراحی دبی سازههای انحراف آب، تأمین آب نیروگاههای برق آبی، تعیین آستانه کیفیت آب در رودخانهها، برآورد بار مجاز برای دفع فاضلاب، تأمین آب شهری و صنعتی بسیار مهم است. تحلیل جریانهای کم با تداومها و دوره بازگشتهای مختلف و استخراج روابط منطقهای حاصل به منظور برآورد جریانهای کم در نقاط ...
بیشتر
محاسبه ویژگیهای جریان کم در طراحی دبی سازههای انحراف آب، تأمین آب نیروگاههای برق آبی، تعیین آستانه کیفیت آب در رودخانهها، برآورد بار مجاز برای دفع فاضلاب، تأمین آب شهری و صنعتی بسیار مهم است. تحلیل جریانهای کم با تداومها و دوره بازگشتهای مختلف و استخراج روابط منطقهای حاصل به منظور برآورد جریانهای کم در نقاط فاقد ایستگاه هیدرومتری استان گیلان،هدف اصلی این مقاله است.این تحقیق در محدوده حوضههای بالادست استان گیلان با 35 ایستگاه هیدرومتری با آمار دبی روزانه نسبتا طولانی مدت صورت گرفت.پس از انتخاب دوره آماری مشترک و بازسازی دادهها، حداقل جریان ایستگاهها با تداومهای 10، 30، 60، 90 و 180 روزه برآورد گردید. با استفاده از تحلیل فراوانی و مقایسه توزیعهای مختلف، توزیع آماری لوگ پیرسون تیپ 3 برای تداومهای بالای 60 روز و توزیع آماری لوگ نرمال برای تداومهای کمتر از 60 روز، مناسبترین توزیعها تشخیص داده شدند. سپس،جریانهای کم با دوره بازگشتهای دو، پنج، 10، 25، 50، 100 و 200 ساله محاسبه گردید.از طرف دیگر با استخراج پارامترهای مؤثر بر جریانهای کم و با استفاده از تحلیل عاملی و همبستگی مشخصات فیزیکی حوضه با مقادیر جریانهای کم، پنج پارامتر مساحت حوضه، متوسط بارش سالانه، شیب حوضه، ارتفاع متوسط و تراکم زهکشی بهعنوان پارامترهای مستقل شناخته شدند. سپس به وسیله تحلیل خوشهای حوضههای منطقه به دو گروه همگن تقسیم گردید. پساز تعیین حوضههای همگن با استفاده از رگرسیون گام به گام،به ترتیب مساحت حوضه، بارش متوسط سالانه و شیب حوضه به عنوان مؤثرترین پارامترها در تخمین جریانهای کم شناسایی شدند . با درنظر گرفتن مقادیر جریان کم با تداوم و دوره بازگشتهای مختلف، مدلهای ریاضی منطقهای چند متغیره برآورد جریانهای کم استخراج شدند.
محمدرضا دانشور؛ محمدرضا دانائیان
چکیده
با توجه به اینکه در سالهای اخیر، طرحهای متعدد پخش سیلاب بهوسیله دستگاههای تحقیقاتی و اجرایی گسترش یافته است، کمبود اطلاعات در خصوص ضوابط طراحی، باعث شده که بهعلت عدم تناسب سطح عرصه پخش سیلاب و دبی انحراف یافته، استفاده بهینه از طرح در بعضی از نقاط بهعمل نیاید. از اینرو، تعیین رابطهای بین سطح عرصه مورد نیاز برای ...
بیشتر
با توجه به اینکه در سالهای اخیر، طرحهای متعدد پخش سیلاب بهوسیله دستگاههای تحقیقاتی و اجرایی گسترش یافته است، کمبود اطلاعات در خصوص ضوابط طراحی، باعث شده که بهعلت عدم تناسب سطح عرصه پخش سیلاب و دبی انحراف یافته، استفاده بهینه از طرح در بعضی از نقاط بهعمل نیاید. از اینرو، تعیین رابطهای بین سطح عرصه مورد نیاز برای حجم مشخص سیلاب بر اساس ویژگیهای عرصه ضرورت پیدا میکند.بنابراین، با توجه به این هدف، اجرای طرح در قسمتی از آبخوان میانکوه با وسعت 60هکتار انجام شده است و قبل از هرسیلگیری میزان تراوایی خاک اندازهگیری شد. در مدت اجرای طرح در مجموع تعداد شش مرتبه سیلگیری اتفاق افتاد که هر بار میزان دبی و حجم سیلاب ورودی، مدت زمان سیلگیری، میزان دبی و حجم سیلاب خروجی، مدت زمان نفوذ سیلاب در عرصه و همچنین سطح غرقاب، اندازهگیری شد.در مجموع حجم سیلاب ورودی به عرصه پخش، بهمیزان 2767288 مترمکعب و حجم آب نفوذ یافتهبرابر با 2732361 مترمکعب است. با توجه به اندازهگیری عواملذکرشده در هر سیلگیری، رابطه دبی ورودی سیلاب با میزان سطح پخش سیلاب، شیب عرصه، طول خاکریزها، ارتفاع سرریز، مدت سیلگیری و میزان کمینه سرعت نفوذ، برآورد شد.با توجه به نتایج مشخص میشود که سطح غرقاب شده طول خاکریزها و ارتفاع سرریز دروازهها، همبستگی قابل قبولی در سطح اعتماد 99 درصد با دبی بیشینه دارند. عامل زمان تداوم سیل، همبستگی مناسبی با دبی بیشینه نشان نمیدهد.
رئوف مصطفیزاده؛ محسن ذبیحی؛ مریم ادهمی
چکیده
ویژگی خودتشابهی در متغیرهای اقلیمی، امکان استفاده از بعد فرکتالی و تحلیل تغییرات زمانی و مکانی آن را فراهم مینماید. بر این اساس استفاده از هندسه فرکتالی در پیشبینی رفتار بسیاری از فرایندهای طبیعی از جمله بارندگی در مناطق مختلف از اهمیت ویژهای برخوردار است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر، تعیین و محاسبه بُعد فرکتالی وقوع دورههای ...
بیشتر
ویژگی خودتشابهی در متغیرهای اقلیمی، امکان استفاده از بعد فرکتالی و تحلیل تغییرات زمانی و مکانی آن را فراهم مینماید. بر این اساس استفاده از هندسه فرکتالی در پیشبینی رفتار بسیاری از فرایندهای طبیعی از جمله بارندگی در مناطق مختلف از اهمیت ویژهای برخوردار است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر، تعیین و محاسبه بُعد فرکتالی وقوع دورههای خشک و مرطوب، تفسیر خصوصیات دورههای خشک و مرطوب و بررسی تغییرات مکانی آن در 40 ایستگاه بارانسنجی استان گلستان است. بدین منظور از روش شمارش باکس با دستکم یک تکرار در دادهها و تعداد وقوع ماههای پرباران یا کمباران در دورههای یک تا نه ماهه و محاسبه بعد فرکتالی استفاده شده است. سپس از روش رگرسیون برای محاسبه بُعد فرکتال در دورههای پرباران و کمباران استفاده شد و در ادامه درصد ماههای پرباران و کمباران طی دوره آماری و نیز شدت و مدت وقوع دورههای پرباران و کمباران محاسبه و بهصورت مکانی ارائه شد. بر اساس نتایج، تغییرات درصد وقوع ماههای دوره پرباران و کمباران در یک دامنه 11 درصدی میباشد. بر اساس نتایج، در ایستگاههای مورد مطالعه با افزایش مقیاس زمانی از تعداد ماههای متوالی خشک و مرطوب کاسته شده است. نتایج محاسبه بُعد فرکتالی بارش نشان داد که در منطقه مطالعاتی دورههای خشک دارای شدت وقوع کمتری نسبت به دورههای مرطوب میباشد. با استفاده از مقادیر بُعد خصوصیات رژیم بارندگی ایستگاهها تعیین شد. همچنین، بر اساس نتایج، شدت دورههای پرباران در نواحی مرکزی و شرقی بیشتر بوده ولی مدت آن در قسمتهای غربی استان تداوم بیشتری دارد.
علی خدائی؛ عباس پهلوانی؛ زهرا قلیچیپور؛ رحمان زندی
چکیده
حفاظت و مدیریت هر کاربری در مناطق مختلف باید بر اساس شرایط اکولوژیکی صورت گیرد که تحقق این امر با انجام ارزیابی توان اکولوژیکی در هر منطقه میسر میشود. ارزیابی توان اکولوژیکی به معنی بررسی قدرت بالقوه سرزمین و تعیین نوع کاربرد طبیعی آن بهوسیله انسان است. هدف اصلی از انجام این پژوهش، شناسایی توان اکولوژیکی در شهرستان خداآفرین ...
بیشتر
حفاظت و مدیریت هر کاربری در مناطق مختلف باید بر اساس شرایط اکولوژیکی صورت گیرد که تحقق این امر با انجام ارزیابی توان اکولوژیکی در هر منطقه میسر میشود. ارزیابی توان اکولوژیکی به معنی بررسی قدرت بالقوه سرزمین و تعیین نوع کاربرد طبیعی آن بهوسیله انسان است. هدف اصلی از انجام این پژوهش، شناسایی توان اکولوژیکی در شهرستان خداآفرین با مساحت 161607 هکتار، با بهرهگیری از روش ارزیابی چند معیاره (MCE)، مدل رایج آمایش سرزمین دکتر مخدوم و با بهکارگیری سامانه اطلاعات جغرافیایی میباشد. در این بررسی، پس از شناسایی منابع اکولوژیکی (پایدار و ناپایدار)، تجریه و تحلیل و جمعبندی منابع صورت گرفت. سپس، در محیط نرمافزار ArcGIS 10.6 لایههای اطلاعاتی با هم تلفیق و پس از آن ارزشگذاری نقشهها انجام شد. در نهایت، با توجه به ارزشهای موجود، توان و تنگناهای بالقوه منطقه برآورد و نسبت به اولویتبندی کاربریهای مجاز در سطح منطقه اقدام شد. در نتیجه، پس از تلفیق نقشههای لازم و تصحیح آنها ظرفیتهای محیطی و توان اکولوژیکی منطقه بهصورت مساحت (درصد) در سطح شهرستان خداآفرین برآورد شد. با توجه به اهداف پژوهش، مناطق مستعد به تفکیک کاربریهای آبزیپروری-کشاورزی (2.65)، آبزیپروری-مرتعداری (0.14)، آبزیپروری-توسعه شهری و روستایی (0.2)، آبزیپروری-توریسم گسترده (0.049)، حفاظتی-توریسم گسترده (0.45)، حفاظتی-جنگلداری (0.12)، توریسم متمرکز-جنگلداری (0.021)، آبزیپروری (6.34)، توریسم گسترده (12.61)، توریسم متمرکز (2.64)، مرتعداری (33.1)، کشاورزی (7.51)، حفاظتی (13.57)، توسعه شهری، روستایی و صنعتی (1.8)، جنگلداری (18.8) پهنهبندی و شناسایی شدند. همچنین، نتایج نشان میدهد که بیشترین پتانسیل مربوط به مرتعداری با مساحت 61567.55 هکتار است که کمتر از 50 درصد آن (30457 هکتار) با شرایط حاضر منطبق میباشد.
سیده مریم باقری؛ محمدحسین مهدیان
چکیده
بهدلیل پیچیدگی و تغییرات وسیع فاکتورهای زیستمحیطی در تالابها، پایش آلودگی، حفظ و کنترل کیفیت خاک، امری ضروری تلقی میشود. بنابراین، شناخت توزیع مکانی ویژگیهایی نظیر مقادیر غلظت فلزات سنگین از اهمیت زیادی برخوردار است. در این راستا، این پژوهش با هدف بررسی تغییرات مکانی عنصر مس با توجه به برخی خصوصیات شیمیایی خاک ...
بیشتر
بهدلیل پیچیدگی و تغییرات وسیع فاکتورهای زیستمحیطی در تالابها، پایش آلودگی، حفظ و کنترل کیفیت خاک، امری ضروری تلقی میشود. بنابراین، شناخت توزیع مکانی ویژگیهایی نظیر مقادیر غلظت فلزات سنگین از اهمیت زیادی برخوردار است. در این راستا، این پژوهش با هدف بررسی تغییرات مکانی عنصر مس با توجه به برخی خصوصیات شیمیایی خاک تالاب انزلی انجام شد. در این رابطه، نمونهبرداری در 48 محل از خاک سطحی تالاب انجام و مقادیر غلظت مس، اسیدیته و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک آنها تعیین شد. در این پژوهش، روشهای معکوس فاصله وزنی، چند جملهایها، پنج تابع اسپلاین شامل اسپلاین با تابع کاملا منظم، اسپلاین با تابع کششی، اسپلاین با تابع چند جملهای درجه دوم، اسپلاین با تابع چند جملهای معکوس، اسپلاین با تابع صفحه نازک، کریجینگ عام و تلفیق روشهای یاد شده با روشهای فازی با استفاده از تکنیک ارزیابی متقاطع مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین، برای مقایسه اختلاف مقادیر مشاهدهای و تخمینی و تعیین روش مناسب، معیارهای ارزیابی میانگین خطای مطلق (MAE)، میانگین انحراف از خطا (MBE) و کارایی مدل (EF) مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج بهدست آمده، روش فازی اسپلاین کششی با استفاده از متغیر کمکی ظرفیت تبادل کاتیونی، با حداقل (MAE) برابر 5.64، درصد خطا برابر 11.90 و مقدار EF برابر 0.3، بهعنوان روش برتر در تهیه نقشه پراکنش مس برگزیده شد. این روش در مقایسه با روشهایی چون معکوس فاصله وزنی، چند جملهای موضعی، چند جملهای فراگیر، اسپلاین، کریجینگ عام و فازی کریجینگ معمولی، میانگین خطای مطلق را بهترتیب بهمیزان 50، 56، 56، 53، 53 و 50 درصد کاهش داد. همچنین، مقایسه مقادیر حداکثر و میانگین غلظت مجاز عنصر مس در این پژوهش با مقادیر این عنصر در استانداردهای خاک کشورهای استرالیا و لهستان نشان داد که در حال حاضر و با توجه به مقادیر دادههای حاصل از نمونهها، فعلا مقدار عنصر مس در خاک تالاب انزلی کمتر از حد بحرانی است.
علیاکبر سبزیپرور؛ بهناز ختار؛ مجید صادقیفر؛ صبا سقائی؛ فرناز ارشادفتح؛ رضا نوروز ولاشدی
چکیده
امروزه برنامهریزی صحیح برای استفاده بهینه از منابع آبی با هدف رسیدن به توسعه پایدار از اهمیت خاصی برخوردار است. آگاهی از مقدار دقیق تبخیر سطحی روزانه یکی از پارامترهای مهم برای برنامهریزیهای منابع آب، مدیریت آبیاری و تولیدات زراعی است. عدم کفایت تعداد ایستگاههای تبخیرسنجی، ابهام در کیفیت دادهها و خلاءهای آماری ...
بیشتر
امروزه برنامهریزی صحیح برای استفاده بهینه از منابع آبی با هدف رسیدن به توسعه پایدار از اهمیت خاصی برخوردار است. آگاهی از مقدار دقیق تبخیر سطحی روزانه یکی از پارامترهای مهم برای برنامهریزیهای منابع آب، مدیریت آبیاری و تولیدات زراعی است. عدم کفایت تعداد ایستگاههای تبخیرسنجی، ابهام در کیفیت دادهها و خلاءهای آماری موجود در مقاطع مختلف زمانی، پژوهشگران را بهسمت مدلهای برآورد، سوق داده است. در این پژوهش، با بهکارگیری مدلهای مبتنی بر سری زمانی به برآورد مقدار تبخیر روزانه تشت تبخیر در سه ایستگاه منتخب استان همدان اقدام شد. در این رابطه، صحت و دقت هر یک از مدلها با استفاده از معیارهای آکائیک AIC و SBC و شاخص میانگین انحراف نسبی (MPE) ارزیابی شد. بررسی نمودارهای دادههای کلیه ایستگاهها نشان داد که سری زمانی دادههای تشت تبخیر در کلیه ایستگاهها دارای یک روند فصلی نیست و بههمین دلیل تغییرات زمانی تبخیر از تشت، از مدل ARIMA پیروی میکند. با توجه به معیارهای خطاسنجی برای ایستگاه تبخیرسنجی آقکهریز مدل (ARIMA(1,1,1) ARIMA(2,0,1 و برای ایستگاههای سد اکباتان و کوشکآباد، مدل ARIMA(2,0,1)l بهعنوان ساختار بهینه قابل پیشنهاد است. آمارههای R2 و RMSE برای ایستگاه آقکهریز بهترتیب برابر 0.93 و 2.44 میلیمتر در روز، در ایستگاه سد اکباتان 0.93 و 1.23 میلیمتر در روز و برای ایستگاه کوشکآباد برابر 0.92 و 1.03 میلیمتر در روز بهدست آمد. طبق نتایج مدل منتخب، MPE ایستگاههای مورد پژوهش برای مدل منتخب بین 5.85 الی 6.29 درصد متغیر است که نشاندهنده بیش برآورد مدلهای منتخب نسبت به مقادیر اندازهگیری است. مقدار انحراف استاندارد برای ایستگاه آقکهریز برابر 0.15 میلیمتر، برای ایستگاه سد اکباتان 0.14 میلیمتر و برای ایستگاه کوشکآباد برابر 0.13 میلیمتر بهدست آمد.
سلمان میرزائی؛ شجاع قربانی دشتکی؛ جهانگرد محمدی؛ حسین اسدی؛ فرخ اسدزاده
چکیده
آگاهی از توزیع و تغییرات مکانی فرسایشپذیری و ویژگیهای خاک اهمیت زیادی در طراحی و اجرای راهکارهای حفاظت آب، مهار سیل و رواناب و مدیریت فرسایش خاک یا بهطور کلی مدیریت حوزههای آبخیز دارد. انتخاب و استفاده از فن میانیابی مناسب برای تعیین عوامل فرسایشپذیری بهوسیله مدلهای فرسایشی مانند WEPP و ویژگیهای ...
بیشتر
آگاهی از توزیع و تغییرات مکانی فرسایشپذیری و ویژگیهای خاک اهمیت زیادی در طراحی و اجرای راهکارهای حفاظت آب، مهار سیل و رواناب و مدیریت فرسایش خاک یا بهطور کلی مدیریت حوزههای آبخیز دارد. انتخاب و استفاده از فن میانیابی مناسب برای تعیین عوامل فرسایشپذیری بهوسیله مدلهای فرسایشی مانند WEPP و ویژگیهای خاک، ضرورت دارد. هدف از این پژوهش، پهنهبندی فرسایشپذیری بینشیاری خاک و عوامل تاثیرگذار در آن مانند میزان رس، ماده آلی، کربنات کلسیم معادل با استفاده از تخمینگر کریجینگ و کوکریجینگ به کمک اطلاعات سنجش از دور (ماهواره Landsat 7) است. بدینمنظور، تعداد 100 نمونه خاک از عمق صفر تا 15 سانتیمتری بهصورت تصادفی در بخشی از حوزه آبخیز سئلین منطقه کلیبر واقع در استان آذربایجان شرقی برداشت و میزان رس، ماده آلی، کربنات کلسیم معادل خاک و فرسایشپذیری بینشیاری مدل WEPP اندازهگیری شدند. تحلیل همبستگی بین ویژگیهای یاد شده و اعداد رقومی تصویر +ETM نشان داد که میزان رس، ماده آلی، کربنات کلسیم معادل و فرسایشپذیری بینشیاری خاک بهترتیب با اعداد رقومی (DN) باند 7، 1، 1 و 3 تصویر +ETM بیشترین ضریب همبستگی (0.406-، 0.431-، 0.291 و 0.299) را داشت. لذا، اعداد رقومی باندهای یاد شده بهعنوان دادههای کمکی در تخمینگر کوکریجینگ استفاده شدند. ویژگیهای خاک با مدل کروی برای مدلسازی تغییرنما بهترین برازش را داشتند. با وجود بهکارگیری اطلاعات سنجش از دور بهعنوان متغیر کمکی در تخمینگر کوکریجینگ تفاوت قابل توجهی بین کریجینگ و کوکریجینگ مشاهده نشد. این امر میتواند ناشی از همبستگی نه چندان قوی بین متغیر هدف و اطلاعات سنجش از دور باشد.
مهتاب صفری شاد؛ محمود حبیب نژاد روشن؛ کریم سلیمانی؛ علیرضا ایلدرمی؛ حسین زینی وند
چکیده
بسیاری از مشکلات زیست محیطی، ناشی از تغییرات مولفههای اصلی چرخه هیدرولوژیکی است. با این حال، مدلسازی بیلان آب میتواند به درک بهتر از اجزای چرخه هیدرولوژیکی بهمنظور توسعه گزینههای مدیریتی مناسب، کمک کند. هدف پژوهش حاضر، محاسبه سه مولفه مهم بیلان آب سطحی با استفاده از مدل WetSpass و ارزیابی این مدل در حوزه آبخیز همدان، ...
بیشتر
بسیاری از مشکلات زیست محیطی، ناشی از تغییرات مولفههای اصلی چرخه هیدرولوژیکی است. با این حال، مدلسازی بیلان آب میتواند به درک بهتر از اجزای چرخه هیدرولوژیکی بهمنظور توسعه گزینههای مدیریتی مناسب، کمک کند. هدف پژوهش حاضر، محاسبه سه مولفه مهم بیلان آب سطحی با استفاده از مدل WetSpass و ارزیابی این مدل در حوزه آبخیز همدان، بهار واقع در استان همدان در مقیاس زمانی ماهانه است. با توجه به اهمیت تبخیر و تعرق در محاسبات بیلان آب، نقشههای تبخیر و تعرق خروجی مدل به تفکیک کاربریهای مختلف ارزیابی شدند. ارزیابی تغذیه آب زیرزمینی نیز با توجه به محاسبات دستی این متغیر برای سال 92-1391، انجام شد. سپس، نتایج ضریب همبستگی کرامر بین نقشههای توزیع مکانی رواناب، تبخیر و تعرق واقعی و تغذیه آب زیرزمینی، با نقشههای ورودی به مدل بررسی شد. بهطورکلی، نتایج ارزیابی مدل در این تحقیق نشان داد، ضریب تبیین میان رواناب مشاهداتی و شبیهسازیشده در دوره واسنجی و اعتبارسنجی بهترتیب برابر با 0.79 و 0.83 است. نتایج ارزیابی نقشههای تبخیر و تعرق خروجی مدل WetSpass، قابلیت مدل را در شبیهسازی رواناب، تبخیر و تعرق و تغذیه آب زیرزمینی با دقت قابل قبول تایید کرد. نتایج، حاکی از وجود ضریب همبستگی بالا بین مولفه تبخیر و تعرق با کاربری اراضی (0.54)، بافت خاک (0.45)، پتانسیل تبخیر و تعرق (0.42) و درجه حرارت (0.31) است. همچنین، نتایج نشان داد بین مولفه رواناب با کاربری اراضی (0.62) و بافت خاک (0.58) همبستگی بالا و بین مولفه تغذیه آب زیرزمینی با کاربری اراضی (0.32) و بافت خاک (0.34) همبستگی متوسط وجود دارد. بنابراین، کاربری اراضی و بافت خاک بهترتیب اولین و دومین عامل تاثیرگذار بر توزیع مولفههای بیلان سطحی بودند.
فرود شریفی؛ سمانه اروندی
چکیده
این پژوهش بهمنظور ارزیابی فرایندهای هیدرولوژیکی و ظرفیتهای آبی منطقه مورد بررسی و فراهم کردن ابزاری برای برآورد آبدهی و شبیهسازی رفتار حوزههای آبخیز در استان گلستان به انجام رسید. با بررسی تعدادی از مدلها، مدلهای شبیهسازی SFBM ،AWBM2002 ،SCS و ISDI، پس از انجام اصلاحات و تطبیق با شرایط، انتخاب و در سطح کل حوضههای ...
بیشتر
این پژوهش بهمنظور ارزیابی فرایندهای هیدرولوژیکی و ظرفیتهای آبی منطقه مورد بررسی و فراهم کردن ابزاری برای برآورد آبدهی و شبیهسازی رفتار حوزههای آبخیز در استان گلستان به انجام رسید. با بررسی تعدادی از مدلها، مدلهای شبیهسازی SFBM ،AWBM2002 ،SCS و ISDI، پس از انجام اصلاحات و تطبیق با شرایط، انتخاب و در سطح کل حوضههای دارای آمار بهکار گرفته شد. تحلیل نتایج مدلهای توسعه یافته، پارامترهای مدل، آستانه شروع رواناب، منحنی تداوم جریان، خط برف، شاخصهای خشکیدگی جریان و شاخص دبی پایه، تهیه و یا انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدلهای مورد استفاده بهخوبی میتوانند مجموع رواناب، آب پایه و رواناب سطحی را در این حوضهها شبیهسازی کنند و قادرند با اطلاعات قابل دسترس پاسخ حوضههای فاقد آمار را محاسبه کرده و از قابلیت خوبی در طراحی و پژوهش برخوردار باشند. نتایج بهدست آمده در برآورد آستانه شروع رواناب، نشان داد که بیشترین مساحت استان دارای آستانه شروع رواناب بین پنج تا 10 میلیمتر است. این محدوده آستانه شروع رواناب در گستره 61.51 درصد کل حوضههای استان است. هرچه آستانه شروع رواناب کمتر باشد، نشان از قابلیت نفوذپذیری کمتر و در نتیجه سیلخیزی بیشتر است، در نتیجه اکثر پهنههای حوضههای استان مستعد سیلخیزی است. همچنین، نتایج نشان داد که بالاترین مقدار آستانه شروع رواناب در حوضه بندرگز برابر با 20 میلیمتر بوده که دبی ویژه حداکثر لحظهای آن برابر با 0.27 متر مکعب بر ثانیه در کیلومتر مربع برآورد شد. کمترین مقدار آن نیز در حوضههای آزادشهر و گنبد کاووس بهترتیب برابر با دو و چهار میلیمتر بهدست آمده که دبی ویژه حداکثر لحظهای آن از 0.16 در حوضه گنبد کاووس تا 0.26 متر مکعب برثانیه در کیلومتر مربع در حوضه آزاد شهر است. نتایج دیگر پژوهش نشان میدهد که از بین حوضههای مناطق مشابه، حوضه پایاب قطورچای با مساحت 201.45 کیلومتر مربع با دبی ویژه حداکثر لحظهای 0.49 متر مکعب برثانیه در کیلومتر مربع دارای بیشترین مقدار و حوضههای شور میانی با مساحت 37.22 کیلومتر مربع و حوضه خلیج گرگان با مساحت 291.62 کیلومتر مربع در محدوده استان با دبی 0.04 متر مکعب بر ثانیه در کیلومتر مربع دارای کمترین دبی ویژه حداکثر لحظهای با دوره بازگشت 50 ساله است. نتایج روابط بین آستانه شروع رواناب با عوامل مورفو-اقلیمی نشان داد که آستانه شروع رواناب، بیشترین همبستگی را با عمق بارش دارد. نتایج حاصل از مدل خشکی نشان داد که در مرحله اعتبارسنجی مدل با ضریب همبستگی بالا دبی را شبیهسازی کرده است.
سمیه امامی؛ جواد پارسا
چکیده
با توجه به اینکه رژیم جریان و بهتبع آن رژیم رسوب در حوزههای آبخیز ثابت نیست، پیشبینی دبی رسوب کمک شایانی در برآورد و مدیریت رسوب ورودی به سازههای آبی مینماید. اندازهگیری میزان رسوب به شیوهی معمول در دنیای امروز توجیهپذیر نبوده و ممکن است خطای انسانی را نیز به همراه داشته باشد. از اینرو، در این پژوهش، از سه الگوریتم ...
بیشتر
با توجه به اینکه رژیم جریان و بهتبع آن رژیم رسوب در حوزههای آبخیز ثابت نیست، پیشبینی دبی رسوب کمک شایانی در برآورد و مدیریت رسوب ورودی به سازههای آبی مینماید. اندازهگیری میزان رسوب به شیوهی معمول در دنیای امروز توجیهپذیر نبوده و ممکن است خطای انسانی را نیز به همراه داشته باشد. از اینرو، در این پژوهش، از سه الگوریتم فراابتکاری بهینهسازی شامل الگوریتم رقابت استعماری (ICA)، الگوریتم گرگ خاکستری (GWO) و الگوریتم انتخابات (EA) برای برآورد بار رسوبی معلق رودخانهی زرینهرود استفاده شده است. برای محاسبه دبی رسوب توسط مدلها در ابتدا آمار و اطلاعات لازم در دورهی آماری 94-1372 در ایستگاه مورد مطالعه جمع-آوری شده است. پس از پردازش دادهها، تعداد 210 داده متناظر دبی و رسوب انتخاب شد. دادههای دبی- رسوب متناظر ایستگاه مورد مطالعه بهصورت تصادفی به دو بخش 70 درصد برای واسنجی و 30 درصد برای آزمون تفکیک شدند. برای ارزیابی عملکرد روشهای پیشنهادی، از چهار آماره شامل ضریب تبیین (R2)، مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE)، معیار نش- ساتکلیف (NSE) و میانگین قدرمطلق خطا (MAE) استفاده شده است. نتایج بهدست آمده نشان داد که الگوریتم GWO با کسب مقادیر RMSE=228.86, R2=0.96 تن در روز، NSE=0.74 وMAE=67.32 تن در روز، در مقایسه با سایر الگوریتمهای بهکار گرفته شده، از کارایی بالاتری برخوردار است که این امر میتواند به برنامهریزی صحیح و جامع برای طراحی و ساخت سازههای آبی منجر شود.
مختار کرمی؛ رسول سروستان؛ رضا صبوری
چکیده
ﻫﺪف از پژوهش حاضر، ﺑﺮرﺳﯽ اﺛﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ اﻗﻠﯿﻢ ﺑﺮ دبی ماهانه ﺣﻮزه آﺑخیز کارون بهعنوان بزرگترین حوضه کشور است. در این مطالعه، پنج ایستگاه هیدرومتری (بامدژ، تلهزنگ، حرمله، گتوند و دزفول) و سه ایستگاه سینوپتیکی (اهواز، دزفول و مسجد سلیمان) در نظر گرفته شد. با استفاده از نرمافزار SDSM، دادههای NCEP و دادههای بزرگ مقیاس ...
بیشتر
ﻫﺪف از پژوهش حاضر، ﺑﺮرﺳﯽ اﺛﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ اﻗﻠﯿﻢ ﺑﺮ دبی ماهانه ﺣﻮزه آﺑخیز کارون بهعنوان بزرگترین حوضه کشور است. در این مطالعه، پنج ایستگاه هیدرومتری (بامدژ، تلهزنگ، حرمله، گتوند و دزفول) و سه ایستگاه سینوپتیکی (اهواز، دزفول و مسجد سلیمان) در نظر گرفته شد. با استفاده از نرمافزار SDSM، دادههای NCEP و دادههای بزرگ مقیاس مدل گردش عمومی جو (HadCM3 برای دما و CgCM3 برای دبی) تحت دو سناریوی اقلیمی A1B و A2 در حوضه کارون ریزمقیاسسازی شد. سپس دادههای تغییر اقلیم و خروجی مدل ریزمقیاسنمایی به نرمافزار SPSS 19 و Minitab 17 وارد تا روند معنیداری دبی برای دورههای اقلیمی آینده (2070-2020) پیشبینی شود. نتایج تحلیل تغییر اقلیم نشان داد که در منطقه مورد مطالعه تحت سناریوهای مختلف دمای هوا در ماههای مختلف سال در سناریوی A1B به میزان 1.60 درجه سانتیگراد و در سناریوی A2 ،1.58 درجه سانتیگراد افزایش پیدا میکند، اما متوسط دبی سالانه ایستگاهها در سناریوی A1B به میزان 19.82 مترمکعب و در سناریوی A2 به 16.27 مترمکعب کاهش مییابد. نتایج همچنین نشان داد، تحت سناریوهای مختلف اقلیمی دبی در فصل بهار و نیمه اول سال در سطح اطمینان 95 درصد بدون روند معنیداری، ولی در دیگر فصلهای سال و نیمه دوم سال دارای روند کاهشی معنیداری میباشد.
کیانوش بهرهی؛ غلامعباس صیاد؛ احمد لندی؛ حمیدرضا پیروان
چکیده
مطالعه عوامل مؤثر بر حجم رواناب و ارزیابی روشهای کنترل آنها یکی از راهکارهای ضروری برای مدیریت صحیح حوزههای آبخیز است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات طبقات شیب و نوع کاربری اراضی بر رواناب تولید شده با استفاده از شبیهساز باران در شش زیرحوضه از حوزه آبخیز کاکاشرف از سرشاخههای حوزه آبخیز کرخه در استان لرستان انجام گرفت. ...
بیشتر
مطالعه عوامل مؤثر بر حجم رواناب و ارزیابی روشهای کنترل آنها یکی از راهکارهای ضروری برای مدیریت صحیح حوزههای آبخیز است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات طبقات شیب و نوع کاربری اراضی بر رواناب تولید شده با استفاده از شبیهساز باران در شش زیرحوضه از حوزه آبخیز کاکاشرف از سرشاخههای حوزه آبخیز کرخه در استان لرستان انجام گرفت. به این منظور بر اساس نقشه کاربری اراضی منطقه، شش واحد کاری (زیرحوضه) با سه نوع کاربری مرتع، جنگل و زراعت و در سه طبقه شیب 10، 20 و 30 درصد انتخاب شد. مقدار رواناب در مجموع طی 93 مورد آزمایش بهوسیله شبیهساز باران، اندازهگیری شد. دستگاه شبیهساز باران مورد استفاده از نوع بارانساز غیر فشاری از جنس پلکسی گلاس به ابعاد 83.5×119 سانتیمتر و به ارتفاع 1.60 متر بود. بهمنظور تجزیه و تحلیل آماری از نرمافزار SAS استفاده شد. با توجه به نتایج بهدست آمده، میانگین، کمینه و بیشینه رواناب در حوضه بهترتیب برابر 1499، صفر و 9100 میلیلیتر بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بین زیرحوضههای مختلف از نظر حجم رواناب تولید شده، تفاوت معنیدار در سطح یک درصد وجود دارد. همچنین، اثر متقابل زیرحوضه و نوع کاربری اراضی از نظر حجم رواناب اختلاف در سطح یک درصد و معنیدار بود. بین حجم رواناب و شیب تفاوت معنیداری در سطح یک درصد وجود داشت که با افزایش شیب از 10 به 30 درصد حجم رواناب تولید شده افزایش یافت. بین سه کاربری مرتع، جنگل و زراعت از نظر مقدار رواناب تولید شده، تفاوت معنیدار در سطح یک درصد مشاهده شد و بیشترین حجم رواناب مربوط به کاربری جنگل بود.
زهرا جابرالانصار؛ مرتضی خداقلی؛ مسعود برهانی؛ حسین ارزانی
چکیده
اکوسیستمهای مرتعی در مناطق خشک، زیستبومهای حساس و شکنندهای هستند که در برابر عوامل مختلف از جمله تغییرات اقلیمی بهویژه بارندگی، بهسادگی در معرض تخریب قرار میگیرند. در چنین شرایطی وقوع خشکسالیها در عرصههای منابع طبیعی همواره قابل انتظار میباشد. در این پژوهش ارتباط بین تولید گونههای مرتعی و تغییرات زمانی و کمی ...
بیشتر
اکوسیستمهای مرتعی در مناطق خشک، زیستبومهای حساس و شکنندهای هستند که در برابر عوامل مختلف از جمله تغییرات اقلیمی بهویژه بارندگی، بهسادگی در معرض تخریب قرار میگیرند. در چنین شرایطی وقوع خشکسالیها در عرصههای منابع طبیعی همواره قابل انتظار میباشد. در این پژوهش ارتباط بین تولید گونههای مرتعی و تغییرات زمانی و کمی بارش مورد بررسی قرار گرفت. بهطوری که تولید مراتع در یک دوره آماری 10ساله (1387- 1377) در اقلیم رویشی استپی استان اصفهان (علویجه، موته، کلهرود و گردنه شادیان) با استفاده از نمایه استاندارد بارش (SPI) و ارتباط شاخص خشکسالی در مقیاسهای زمانی سه، پنج و هشتماهه با تولید 10ساله مراتع استپی اصفهان مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس جدول تجزیه واریانس و ماتریس همبستگی بین عوامل تولید و شاخص SPI تشکیل شد. نتایج نشان داد که شدیدترین خشکسالی در سال 1387 و تقریباً همزمان با کمترین تولید در مراتع استپی اتفاق افتاده است. هماهنگی و مطابقت بین منحنیهای میزان تولید و شاخص SPI در مراتع مورد مطالعه مشاهده شد، بهطوری که در بیشتر موارد حداکثر و حداقل تولید همزمان با بیشترین و کمترین مقدار شاخص SPI اتفاق افتاده بود. همچنین، نتایج حاصل از ماتریس همبستگی بین عوامل مذکور حاکی از آن است که تولید مراتع با شاخص استاندارد بارش در سه مقیاس زمانی با ضرایب بیش از 63 درصد و در سطح احتمال یک و پنج درصد همبستگی دارد. با توجه به تأثیرپذیری تولید مراتع مورد بررسی از بارش بهاره و همچنین، عمق خاک کمتر از 30 سانتیمتر، شاخص SPI با بازه زمانی سهماهه بهمنظور ارزیابی خشکسالی در مراتع توصیه شد.
وحید چیت ساز؛ سید باقر فاطمی؛ ذبیحالله اسکندری
چکیده
امروزه بهکارگیری سنجش از دور در پروژههای حفاظت و فرسایش خاک مرسوم شده است که در بیشتر آنها از عکسهای هوایی استفاده میشود که با وجود مزایای فراوان، دارای محدودیتهایی هستند. در این پژوهش جایگزینی دادههای ماهوارهای با قدرت تفکیک متوسط بهجای عکسهای هوایی، با تأکید بر قابلیت پردازش تصاویر ماهوارهای و استفاده ...
بیشتر
امروزه بهکارگیری سنجش از دور در پروژههای حفاظت و فرسایش خاک مرسوم شده است که در بیشتر آنها از عکسهای هوایی استفاده میشود که با وجود مزایای فراوان، دارای محدودیتهایی هستند. در این پژوهش جایگزینی دادههای ماهوارهای با قدرت تفکیک متوسط بهجای عکسهای هوایی، با تأکید بر قابلیت پردازش تصاویر ماهوارهای و استفاده از فیلترهای تصویری، با هدف تشخیص اشکال فرسایش خاک مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. پس از انجام فعالیتهای ستادی و بررسی تصحیحهای اتمسفری و هندسی و انجام پیش پردازشها و پردازشهای اولیه روی تصاویر ASTER و ETM+، در نهایت تصویر پردازش شدهای از منطقه و دارای بیشینه قابلیت تفسیر بصری عوارض مرتبط با موضوع فرسایش تهیه شد. بهمنظور بررسی کارآیی فیلترها در بارزسازی و تشخیص انواع فرسایش خاک، دو دسته مهم فیلترهای پایینگذر و بالاگذر از جمله فیلترهای میانه، میانگین، High Pass، Gaussian، Laplacian، Sobel و فیلترهای خطی، روی تصاویر ASTER و ETM+ قسمتی از حوضه دستکن اصفهان مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به نتایج بهدست آمده، استفاده از فیلترهای پایینگذر بهعلت کاهش وضوح تصویر در بررسی فرسایش خاک توصیه نمیشود. فیلترهای بالاگذر تا حدی میتوانند لبههای موجود در تصویر را بارز ساخته و به تفسیر بصری (مخصوصا در حالت ترکیب با تصویر اصلی) کمک نمایند. بهدلیل وجود مشکلات ناشی از کاربرد فیلترها در تفکیک واحدهای فرسایشی خاک، استفاده از فیلتر تنها بهصورت ترکیب با تصویر و بهعنوان کمک برای تفسیر بصری توصیه میشود. با توجه به ابعاد عارضههای فرسایش خاک (شیاری و آبکندی) و در مقایسه با قدرت تفکیک مکانی سنجندههای مورد استفاده در این پژوهش، عوارض مورد نظر به وضوح و تمایز در تصویر ظاهر نشده و اعمال فیلترهای مختلف تصویری بهمنظور کشف و استخراج خودکار این عوارض کارا نیست. قدرت تفکیک تصاویر ASTER و ETM+ برای تهیه نقشه فرسایش بهروش خودکار پاسخگو نبوده و باید به دنبال راهحلهای نیمه خودکار و تفسیر بصری بود. همچنین، بهعلت تشابه طیفی و هندسی بین این دو تصویر، تفاوت عمدهای در نتایج بهدست آمده مشاهده نمیشود. بنابراین توصیه میشود بهجای تولید نقشه انواع فرسایش خاک یک منطقه، نقشه احتمال حساسیت به فرسایش یا نقشه خطر فرسایش تولید شود.
تورج اسدی؛ سید صابر شاهوئی؛ محمد اسدی؛ امیرمنصور شهسوار
چکیده
سزیم-137یک رادیو نوکلویید مصنوعی با تشعشع گاما و نیمه عمر 30.17 سال است که بهعنوان محصول جانبی ناشی از آزمایشهای هستهای دهههای گذشته، تولید و در استراتوسفر رها شده است. این ماده بعدها به تروپوسفر منتقل شده و بههمراه نزولات جوی به سطح زمین رسیده است. میزان سزیم-137 خاک رابطهای مستقیم و مثبت با شکل توزیع و میزان نزولات جوی دارد. پس ...
بیشتر
سزیم-137یک رادیو نوکلویید مصنوعی با تشعشع گاما و نیمه عمر 30.17 سال است که بهعنوان محصول جانبی ناشی از آزمایشهای هستهای دهههای گذشته، تولید و در استراتوسفر رها شده است. این ماده بعدها به تروپوسفر منتقل شده و بههمراه نزولات جوی به سطح زمین رسیده است. میزان سزیم-137 خاک رابطهای مستقیم و مثبت با شکل توزیع و میزان نزولات جوی دارد. پس از 40 سال که از اولین کاربرد سزیم-137 سپری شده، امروزه این روش ابزار مهمی در تحقیقات فرسایش خاک محسوب میشود. با توجه به توانمندی بالایی که این روش از نقطه نظر دقت در برآورد و سهولت جمعآوری دادهها نسبت به سایر روشهای برآورد فرسایش دارد، میتوان این روش را در گستره وسیعی از عرصههای مختلف، جایگزین سایر روشها نمود. این مقاله کار با روش سزیم را در حوزه آبخیز طاسران ارائه نموده و امتیازات عمده این روش را که بهلحاظ نظری و عملی نسبت به سایر روشها و همچنین زمینههای مناسب کار با آن را مورد بحث قرار میدهد. در این تحقیق با کمک عکسهای هوائی با مقیاس 1:20000 و نقشه توپوگرافی با مقیاس 1:50000، حوزه آبخیز طاسران بررسی شد. تعداد 15 دامنه جهت مطالعه در نظر گرفته شد که از این تعداد 12 دامنه برای اراضی تپه ماهور با درصد شیبهای متفاوت و از نوع شیب مرکب و شیب یکنواخت و سه دامنه مابقی در اراضی دشتهای دامنهای، که دارای شدت فرسایش متفاوت بودند، انتخاب شد. در هر نوع شیب در موقعیتهای مختلف (فوقانی، میانی، تحتانی، سطح بالای تپه، شانه شیب، شیب برگشتی، پای شیب، پنجه شیب) بسته بهطول شیب تعدادی نمونه برداشت شد. برای اندازهگیری سزیم– 137 از دستگاه گامااسپکترومتر استفاده گردید. میزان فرسایش سطحی و انباشت خاک در هر نقطه با استفاده از رابطه پیشنهادی کاچانوفسکی محاسبه شد. نتایج نشان میدهد که میزان متوسط فرسایش خاک در موقعیتهای شیب مرکب (شانه شیب برابر 68.42، قسمت مسطح شیب برابر 45.4 و قسمت شیب برگشتی برابر 51.16 تن در هکتار در سال) و در موقعیتهای شیب یکنواخت (بخش فوقانی شیب برابر 79.6، بخش میانی شیب برابر 65.3 و بخش پایین شیب 84.23 تن در هکتار در سال) و در موقعیت پای شیب که منطقه دینامیک است، فرآیند انباشت خاک غالبتر از فرسایش خاک بود .