نگار اکبری؛ مسعود نصری؛ سیدحسن میرهاشمی
چکیده
هدف از این پژوهش استفاده از الگوریتم درختی دادهکاوی، به منظور مدیریت مناسب بر آبخوان دشت تیروان و کرون است. در این خصوص از هفت عامل مختلف انسانی و طبیعی تأثیرگذار بر تغییرات عمق آبخوان استفاده شد. در ابتدا پیشبینی سه الگوریتم درختی CART، CHAID و MP5 در تغییرات آبخوان با استفاده از شاخصهای آماری مورد ارزیابی قرار گرفتند. الگوریتم CAHID ...
بیشتر
هدف از این پژوهش استفاده از الگوریتم درختی دادهکاوی، به منظور مدیریت مناسب بر آبخوان دشت تیروان و کرون است. در این خصوص از هفت عامل مختلف انسانی و طبیعی تأثیرگذار بر تغییرات عمق آبخوان استفاده شد. در ابتدا پیشبینی سه الگوریتم درختی CART، CHAID و MP5 در تغییرات آبخوان با استفاده از شاخصهای آماری مورد ارزیابی قرار گرفتند. الگوریتم CAHID با توجه به ضریب رگرسیون برابر 82/0 و متوسط مطلق خطا برابر 12/0 دارای عملکرد بهتری نسبت به دو الگوریتم CART و MP5 است. بیشترین مقدار بالاآمدگی آبخوان در ماههای آذر، دی، بهمن، اسفند و در زمانی که مقدار حجم بارندگی بین 08/0 تا 72/0 میلیون متر مکعب و درصد رطوبت هوا بیشتر از 72 درصد بوده و همچنین بیشترین مقدار افت آبخوان در ماههای شهریور، مرداد و در زمانی که دمای هوا بیشتر از 25 درجه سانتیگراد و حجم آب برداشتی از چاههای کشاورزی بیشتر از 32/1 میلیون مترمکعب بوده است، توسط نمودار درختی الگوریتم CHAID پیشبینی شد. از عوامل طبیعی، دمای هوا و از عوامل انسانی، حجم آب برداشتی از چاه کشاورزی بیشترین تأثیر در تغییرات عمق آبخوان در دشت مذکور داشته است. دو عامل درصد رطوبت هوا و مقدار حجم بارش، تنها عواملی بودند که رابطه مستقیم با بالاآمدگی عمق آبخوان داشتهاند. تأثیرگذارترین عوامل در پیشبینی مقدار تغییرات عمق آبخوان دشت تیروان و کرون به ترتیب دمای هوا، حجم آب برداشتی از چاه کشاورزی و حجم بارندگی و بقیه پارامترها تقریبا تأثیرشان با هم برابر بوده است.
ماندانا شهنواز؛ مهدی نورزاده حداد؛ علی غلامی؛ ابراهیم پناهپور
چکیده
یکی از اثرات منفی فرسایش بادی، تلفات خاک حاصلخیز سطحی است که بهرهوری خاک را کاهش میدهد. در این پژوهش، با استفاده از دستگاه شبیهساز فرسایش بادی، میزان هدررفت برخی عناصر غذایی و تأثیر دو نوع تثبیت کننده بر کاهش هدررفت خاک و عناصر غذایی خاک در غرب استان خوزستان در تابستان 1394 و در آزمایشگاه دانشگاه آزاد واحد اهواز بررسی شد. بهمنظور ...
بیشتر
یکی از اثرات منفی فرسایش بادی، تلفات خاک حاصلخیز سطحی است که بهرهوری خاک را کاهش میدهد. در این پژوهش، با استفاده از دستگاه شبیهساز فرسایش بادی، میزان هدررفت برخی عناصر غذایی و تأثیر دو نوع تثبیت کننده بر کاهش هدررفت خاک و عناصر غذایی خاک در غرب استان خوزستان در تابستان 1394 و در آزمایشگاه دانشگاه آزاد واحد اهواز بررسی شد. بهمنظور دستیابی به اهداف یادشده، دستگاه شبیهساز شدت فرسایش بادی طراحی و ساخته شد. کارایی دو نوع تثبیتکننده (پلیمر پلی اکریل آمید و خاکپوش گیاهی) در چهار غلظت (صفر، 15، 30 و 60 درصد) بر سطح سه نوع خاک و سه تکرار در سرعت 47 کیلومتر بر ساعت در دستگاه شبیهساز مورد بررسی قرار گرفت. در مجموع، 72 نمونه مورد بهصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی بررسی شد. نتایج نشان داد، فرسایش بادی در نمونههای خاک در محدوده 27.4 تا 744.7 گرم در مترمربع در دقیقه بوده است. تحلیلهای آماری نشان داد که خاکهای تیمار شده با تثبیتکنندهها اختلاف معنیداری با شاهد دارند. پلیمر، هدررفت خاک را 99 درصد کاهش داد. هدررفت خاک در دو نمونه الوان و هویزه در تیمار خاکپوش گیاهی 98 درصد کاهش یافت. اما، در خاک بروایه در غلظت 15 و 30 درصد هدررفت خاک بهترتیب 13 و 67 درصد کاهش یافت. میانگین هدررفت ازت، فسفر و مواد آلی بهترتیب بهمیزان 1.59، 0.64 و 0.6 گرم در مترمربع در دقیقه طی فرسایش بادی بهدست آمد که این امر در طولانیمدت سبب بروز مشکلات جدی زیستمحیطی و اقتصادی برای اراضی در معرض فرسایش میشود. پلیمر هدررفت ازت، فسفر و مواد آلی خاک را 99 درصد کاهش داد. کاربرد خاکپوش گیاهی سبب کاهش 98 درصدی ازت، فسفر و مواد آلی در نمونههای الوان و هویزه و کاهش 56.6 درصدی این عناصر در خاک بروایه شد. تثبیت خاکها با تثبیتکنندههای مورد بررسی و کشت نهالهای بومی راهکاری برای حل معضل فرسایش بادی و کاهش پدیده گرد و غبار در منطقه است.
حسن گلیج؛ امیرحمزه حقیآبی؛ مجتبی صانعی؛ حجتالله یونسی
چکیده
هدف اصلی مهندسان هیدرولیک، طراحی یک آبگیر با بیشینه دبی انحرافی و کمینه رسوب ورودی به آن است. از جمله مهمترین پارامترهایی که در آبگیرهای جانبی مورد توجه قرار میگیرد، ابعاد ناحیه گردابی در آبگیر، الگوی جریان سه بعدی، رسوبگذاری و ورود رسوب به داخل آبگیر است. در این پژوهش، با انجام مطالعه آزمایشگاهی در یک کانال U شکل، به بررسی تأثیر ...
بیشتر
هدف اصلی مهندسان هیدرولیک، طراحی یک آبگیر با بیشینه دبی انحرافی و کمینه رسوب ورودی به آن است. از جمله مهمترین پارامترهایی که در آبگیرهای جانبی مورد توجه قرار میگیرد، ابعاد ناحیه گردابی در آبگیر، الگوی جریان سه بعدی، رسوبگذاری و ورود رسوب به داخل آبگیر است. در این پژوهش، با انجام مطالعه آزمایشگاهی در یک کانال U شکل، به بررسی تأثیر عدد فرود بر مقدار رسوبات ورودی به آبگیر و تعیین ناحیه گردابی در ورودی آبگیر جانبی و عرض جدایی جریان در کانال اصلی با وجود سازههای آستانه، آبشکن و skimming wall 10 درجه در سه درصد آبگیری 17، 21 و 26 درصد پرداخته شد. نسبت دبی آبگیری از عوامل مهم در شکلگیری ابعاد ناحیه گردابی میباشد. بهطوری که با افزایش درصد آبگیری مقدار عرض و طول ناحیه گردابی کانال آبگیر در آزمایشهای شاهد و آستانه کاهش مییابد. اما با اضافه شدن سازه skimming wall 10 درجه روند تغییر متفاوت است. بهطوری که در درصدهای پایین مقدار ابعاد ناحیه گردابی کاهش زیادی یافته، با افزایش آبگیری این ابعاد افزایش مییابند، اما در حالت کلی استفاده توام سازه skimming wall 10 درجه با آستانه نسبت به آزمایشهای شاهد و آستانه مقدار ابعاد ناحیه گردابی را کاهش داده و سبب افزایش عرض مفید دبی خروجی از کانال آبگیر و کاهش ناحیه جداشدگی و تجمع رسوب در ابتدای کانال آبگیر میشود. با بررسی عرض جدایی جریان در سطح آب و نزدیک بستر در کانال اصلی مشخص شد که نسبت آبگیری مهمترین عامل موثر بر این پارامتر هیدرولیکی بوده است. بهطوری که در سطح آب با افزایش درصد آبگیری مقدار این پارامتر افزایش یافته و کاربرد سازههای skimming wall 10 درجه و آبشکن بهخاطر ایجاد جریان گردابهایی و افزایش هدایت جریان سطحی باعث بیشتر شدن آن میشود. اما در نزدیک بستر در آزمایشهای شاهد و آستانه با افزایش درصد آبگیری مقدار این پارامتر افزایش مییابد. ولی بهکارگیری توام سازههای skimming wall 10 درجه و آستانه باعث کاهش مقدار عرض جدایی جریان در نزدیک بستر با افزایش درصد آبگیری شده و با اضافه شدن سازه آبشکن به دو سازه دیگر مقدار عرض جدایی جریان کاهش بیشتر مییابد.
رضا بیات؛ افسانه عالی نژادیان بیدآبادی؛ مجید صوفی؛ عباس ملکی؛ امید علی اکبرپور
چکیده
مدیریت فرسایش آبکندی نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر آن است. این پژوهش، باهدف طبقهبندی آبکندها و تعیین مؤثرترین ویژگیهای مؤثر بر هدررفت خاک در منطقه فتحآباد بویینزهرا در استان قزوین انجام شد. محل بالاکند 24 آبکند منتخب با سامانه موقعیتیاب جهانی ثبت و مشخصات شکلی مثل طول، عرض و عمق آنها اندازهگیری شد. حجم کل هدررفت خاک با جمع ...
بیشتر
مدیریت فرسایش آبکندی نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر آن است. این پژوهش، باهدف طبقهبندی آبکندها و تعیین مؤثرترین ویژگیهای مؤثر بر هدررفت خاک در منطقه فتحآباد بویینزهرا در استان قزوین انجام شد. محل بالاکند 24 آبکند منتخب با سامانه موقعیتیاب جهانی ثبت و مشخصات شکلی مثل طول، عرض و عمق آنها اندازهگیری شد. حجم کل هدررفت خاک با جمع احجام جزئی در مقاطع تغییر شکل آبکند تعیین شد. نمونههای سطحی خاک از بالاکند تهیه و نوع بافت، EC، pH، ماده آلی و برخی آنیونها و کاتیون تعیین شدند. شاخصهای مرتبط به شکل آبخیز از مدل رقومی ارتفاع حاصل از پردازش تصاویر پهپاد استخراج شد. گروهبندی آبکندها، همبستگی بین عوامل و تجزیه به مؤلفههای اصلی بهترتیب با استفاده از تحلیل خوشهای و رگرسیون چند متغیره به روش گامبهگام انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد، آبکندها دارای بالاکند عموماً عمودی، مقطع عرضی ذوزنقهای شکل و دارای پلان عمومی خطی هستند. متوسط عمق بالاکند، عمق در 50 درصد طول آبکند و متوسط طول آنها بهترتیب 0.4، 0.6 و 25 متر بود. بافت خاک لوم و متوسط اجزای تشکیلدهنده بافت خاک شامل شن، سیلت و رس بهترتیب 30، 46 و 24 درصد بهدست آمد. متوسط شوری هشت dSm-1 و متوسط pH نمونهها 8.4 بود. حجم کل هدررفت خاک با متغیرهای بهترتیب سطح مقطع متوسط، متوسط عرض پایین و بالای آبکند، میزان شن، متوسط عمق آبکند و طول کل دارای ضرایب همبستگی بیشتر از 0.6 و در سطح یک درصد معنیدار بودند. نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که از مؤثرترین ویژگیهای مؤثر بر هدررفت خاک بهوسیله آبکندهای منطقه بهترتیب درصد اشباع، مقدار شن، طول حوضه، مساحت حوضه و ضریب گردی بهترتیب بیشترین تأثیر را در برآورد هدررفت خاک داشتند که وارد معادله پیشبینی هدررفت خاک شدند.
علی جعفری؛ رسول مهدوی؛ آرش ملکیان؛ حمید غلامی؛ احد حبیبزاده
چکیده
آبهای زیرزمینی یکی از منابع اصلی آب مصرفی است. در مقابله با افزایش تقاضا برای استفادههای آب شرب، کشاورزی و صنعتی، مدیریت این منابع بسیار مهم است. اقدامات مدیریتی نیاز به دانستن رفتار مکانی و زمانی آبهای زیرزمینی است. با توجه به برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی در این منطقه و با در نظر گرفتن سیلابها و رژیم بارندگی این ناحیه ...
بیشتر
آبهای زیرزمینی یکی از منابع اصلی آب مصرفی است. در مقابله با افزایش تقاضا برای استفادههای آب شرب، کشاورزی و صنعتی، مدیریت این منابع بسیار مهم است. اقدامات مدیریتی نیاز به دانستن رفتار مکانی و زمانی آبهای زیرزمینی است. با توجه به برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی در این منطقه و با در نظر گرفتن سیلابها و رژیم بارندگی این ناحیه که دارای بارشهای بسیار شدید در زمانهای کوتاه میباشد، نیاز به بررسی خصوصیات هیدروژئومورفولوژیکی نهشتههای کواترنر دشت جم احساس میشود. در این تحقیق، بررسیهای اکتشافی-ژئوفیزیکی نهشتههای کواترنر در محدوده آبخوان دشت جم صورت گرفت. برای اینکار از روشهای ﮔﺮاﻓﯿﮑﯽ، ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﻘﺎﻃﻊ ژﺋﻮاﻟﮑﺘﺮﯾﮏ و ﺗﻬﯿﻪ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﻫﻢﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻇﺎﻫﺮی ﺑﺮای ﻋﻤﻖﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﺑﺮرﺳﯽﻫﺎی اﮐﺘﺸﺎﻓﯽ ﭼﺎهﻫﺎی ﭘﯿﺰوﻣﺘﺮی ﺣﻔﺎری ﺷﺪه در ﻣﺤﺪوده آﺑﺨﻮان دﺷﺖ جم از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻬﯿﻪ و ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻟﻮگ ﭼﺎهها و ﻣﻘﺎﻃﻊ زﯾﺮﺳﻄﺤﯽ ﺑﯿﻦ ﭼﺎهها استفاده شد و نهایتا، به روابط هیدروژئومورفولوژیکی نهشتههای کواترنر پرداخته شد. نتایج نشان داد، کمینه عمق آبرفت از 30 متر در حاشیه شمال غربی محدوده آبخوان و در فاصله 500 متری شرق پارک جنگلی جم و بیشترین عمق آن نیز 95 متر در حاشیه شمال غربی محدوده آبخوان و در فاصله 450 متری جنوب چاه نفت و گاز مهرباغ واقع شده است. بیشترین ضریب قابلیت هدایت هیدرولیکی دشت جم 2.5 متر در روز مربوط به چاه گچی و کمینه آن نیز به میزان 1.06 متر در روز در چاه فرامرزی محاسبه شد. بررسی روند تغییرات ضریب قابلیت هدایت هیدرولیکی نشان داد، میزان آن در بخش شرقی محدوده مورد مطالعه 2.5-2 متر در روز بوده که به سمت بخش غربی کاهش یافته و به 1.5-1 متر در روز رسیده است و در جهت شمال به جنوب نیز روند کاهشی دارد (از 2.5-2 به 1.5-1 رسیده است). روند مکانی تغییرات ضریب قابلیت انتقال از شرق به غرب تا نیمههای دشت تقریبا ثابت در طبقه 200-180 مترمربع در روز قرار گرفته است ولی در نواحی غربی میزان آن 90-50 مترمربع رسیده و کاهش یافته است. تغییرات این ضریب در جهت شمال به جنوب تا میانه دشت تغییرات معنیداری نشان نداد. اما در بخشهای جنوبی دچار کاهش شده است که نتیجه افت ضخامت آبرفت در این نواحی ارزیابی میشود. بررسیها نشان داد 4810 هکتار از منطقه از واحد کوهستان، 2186 هکتار از واحد تپههاهور و 5282 هکتار نیز از واحدهای فلات و دشت میانکوهی تشکیل شده است.
الیاس پرورش؛ رسول مهدوی؛ آرش ملکیان؛ یحیی اسماعیلپور؛ ارشک حلیساز
چکیده
برآورد معتبر و دقیق از میزان دبی اوج سیلاب و تعیین اولویت پتانسیل سیلخیزی در زیرحوضههای یک آبخیز بزرگ ضروری است. زیرا به لحاظ محدودیت منابع مالی احیاء آبخیزها، اقدامات مهندسی و کنترل سیل در کلیه زیرحوضهها عملی نمیباشد و از سوی دیگر ممکن است سیلاب در یک زیرحوضه بهدلیل شرایط خاص تولید شود. بهمنظور دستیابی به عوامل مؤثر ...
بیشتر
برآورد معتبر و دقیق از میزان دبی اوج سیلاب و تعیین اولویت پتانسیل سیلخیزی در زیرحوضههای یک آبخیز بزرگ ضروری است. زیرا به لحاظ محدودیت منابع مالی احیاء آبخیزها، اقدامات مهندسی و کنترل سیل در کلیه زیرحوضهها عملی نمیباشد و از سوی دیگر ممکن است سیلاب در یک زیرحوضه بهدلیل شرایط خاص تولید شود. بهمنظور دستیابی به عوامل مؤثر و روش اولویتبندی پتانسیل سیلخیزی در زیرحوزههای آبخیز، این پژوهش در حوزه آبخیز سرخون بندرعباس در جنوب ایران انجام شده است. برای این منظور، از مدل الکتره و فازی تاپسیس که از روشهای تصمیمگیری چند شاخصه مبتنی بر گزینه برتر میباشد، در توسعه روش یاد شده بهکار گرفته شده است. شاخصهای مهم برای ورود اطلاعات آن به مدل مذکور بر اساس نظرات کارشناسی (مستخرج از پرسشنامه) و مرور منابع علمی موجود از هفت معیار شامل نفوذپذیری، ضریب گراویلیوس، شیب متوسط وزنی حوضه، پوشش گیاهی، ضریب شکل، ضریب رواناب و شدت بارندگی با دوره بازگشتهای 25، 50 و 100 ساله بود که جهت اولویتبندی پتانسیل سیلخیزی زیرحوضهها در نظر گرفته شد. وزن هر شاخص از طریق روش AHP تعیین شد و برای انتخاب بهترین رتبهبندی و عملکرد مدل الکتره 3 و فازی تاپسیس از تکنیک ناپارامتریک ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد. میزان همبستگی اسپیرمن بین مدلهای الکتره 3 و فازی تاپسیس 0.8 بهدست آمد. در مرحله نهایی، برای رتبهبندی از روش ادغام استفاده شد. نتایج نشان داد که زیرحوضههای 1-1-18، 14 و 2-1-18 بهترتیب به عنوان سیلخیزترین زیرحوضهها مشخص شدند. نتایج تحقیق نشان داد که متدولوژی معرفی شده با بهکارگیری مدل تلفیقی میتواند بهعنوان روشی مناسب جهت تعیین پتانسیل سیلخیزی و اولویتبندی زیرحوضهها مورد استفاده واقع شود.
لیلا اسماعیلنژاد؛ حسن رمضانپور؛ جواد سیدمحمدی
چکیده
مارنها تشکیلات زمینشناسی نامستحکم رسوبی هستند که نسبت به فرسایش بسیار حساس بوده، سالیانه مقادیر زیادی رسوب تولید میکنند که باعث کاهش حاصلخیزی خاک و ظرفیت مخازن سدها میشود. عوامل مؤثر بر فرسایش مارنها بسیار زیاد بوده، دارای فرایند بسیار پیچیدهای است، بهطوری که تابعی از عوامل خارجی نظیر توزیع بارندگی ...
بیشتر
مارنها تشکیلات زمینشناسی نامستحکم رسوبی هستند که نسبت به فرسایش بسیار حساس بوده، سالیانه مقادیر زیادی رسوب تولید میکنند که باعث کاهش حاصلخیزی خاک و ظرفیت مخازن سدها میشود. عوامل مؤثر بر فرسایش مارنها بسیار زیاد بوده، دارای فرایند بسیار پیچیدهای است، بهطوری که تابعی از عوامل خارجی نظیر توزیع بارندگی و عوامل داخلی مثل خصوصیات فیزیکی خاک و کانیهای رس میباشد. خواص فیزیکی اندازهگیری شده خاکهای مارنی شامل درصد اشباع، سنگریزه سطحی، شن، سیلت، رس، رس ریز، شن ریز، وزن مخصوص ظاهری، میانگین وزنی قطر خاکدانهها به روش الک خشک، حد روانی، حد خمیری، فعالیت و نسبت رس ریز به رس کل میباشد. علاوه بر این، چهار نمونه از خاکهای مارنی و یک نمونه از مواد مادری برای آزمایشهای کانیشناسی آمادهسازی شد. مقایسه میانگین عوامل فیزیکی در انواع مختلف فرسایش با استفاده از آزمون چند دامنهای دانکن نشاندهنده تغییرات معنیدار (0.05> p) درصد رس، رس ریز، درصد اشباع، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، حد روانی و فعالیت خاک در برخی از اشکال فرسایش بود، در حالیکه سایر پارامترها اثر معنیداری در شکل و نوع فرسایش نداشتند. علاوه بر این نتایج تجزیه اشعه ایکس نشاندهنده حضور کانیهای گروه اسمکتایت در اراضی هزاردرهای و آبکندی میباشد. با توجه به نتایج، مقدار رس و رس ریز، نوع رس به ویژه گروه اسکمتایتی و میانگین وزنی قطر خاکدانهها، مهمترین عوامل کنترلکننده فرسایش در این منطقه محسوب میشوند.
فرزاد حیدری؛ راضیه صبوحی
چکیده
این پژوهش، با هدف بررسی تاثیر سازههای احداث شده در رودخانه بودجان بر کمیت و کیفیت منابع آب منطقه انجام شد. این رودخانه، یکی از سرشاخههای رودخانه شور-دهاقان بوده، حوضه آن نقش مهمی در تامین آب اراضی پائیندست دارد. در این راستا، دادههای هواشناسی، هیدرومتری و سایر اطلاعات و نقشهها جمعآوری شد. حجم مخازن پشت بندهای احداثی ...
بیشتر
این پژوهش، با هدف بررسی تاثیر سازههای احداث شده در رودخانه بودجان بر کمیت و کیفیت منابع آب منطقه انجام شد. این رودخانه، یکی از سرشاخههای رودخانه شور-دهاقان بوده، حوضه آن نقش مهمی در تامین آب اراضی پائیندست دارد. در این راستا، دادههای هواشناسی، هیدرومتری و سایر اطلاعات و نقشهها جمعآوری شد. حجم مخازن پشت بندهای احداثی و همچنین، میزان بارندگی طی دو سال اجرای پژوهش در بارانسنجهای تعبیه شده در حوضه اندازهگیری و با انجام مطالعات میدانی و ارزیابی از شرایط هیدرولوژیکی حوضه، بیلان آبی محاسبه شد. نتایج نشان داد که میزان مصرف آب کشاورزی در این حوضه، حدود 17 میلیون متر مکعب میباشد. چنانچه این مقدار از حجم آب ناشی از نزولات جوی (حدود 26.6 میلیون متر مکعب) کسر شود، باقیمانده 9.6 میلیون متر مکعب آب مازادی است که میتواند در اراضی زیردست مورد استفاده قرار گیرد. به این ترتیب نقش این حوضه در تامین آب مناطق زیردست مشخص میشود که برای کشت 1600 هکتار گندم با فرض 6000 متر مکعب آب مصرفی برای هر هکتار کافی است. احداث بندها با کاهش سرعت جریان آب، اثرات مخرب سیلابهای فصلی رودخانه را کاهش داده، با افزایش زمان نفوذ آب، سبب تغذیه بهتر آبخوان منطقه شدهاند. حجم کم مخازن آب پشت بندهای احداثی، اختلالی در تامین آب مناطق زیردست ایجاد نکرده است، ولی عدم مدیریت صحیح پس از اجرای این عملیات و توسعه بیرویه باغات و اراضی کشاورزی بهدلیل سهولت دسترسی به آب، زنگ خطری است که تمامی نتایج مثبت عملیات آبخیزداری را که با صرف هزینه بسیار زیاد اجرا شده را تحتالشعاع قرار داده است.
حمیدرضا پیروان؛ محمد کریمی خالدی؛ ضیاءالدین شعاعی؛ رامین ساریخانی
چکیده
در این تحقیق، واگرایی مارنهای جنوب استان تهران در ناحیه حسنآباد و جنوب ورامین شامل مارنهای محیط خشکی سازند قرمز بالایی واحد M3 و آبرفت مارنی پلیوسن واحد Plm در شیبهای پنج، 20 و 40 درصد و در سه شکل فرسایش سطحی، شیاری و خندقی بررسی شدند. بر این اساس، از سازندهای مارنی یاد شده، بر اساس شکل فرسایش غالب، تعداد 20 نمونه تهیه شد. ...
بیشتر
در این تحقیق، واگرایی مارنهای جنوب استان تهران در ناحیه حسنآباد و جنوب ورامین شامل مارنهای محیط خشکی سازند قرمز بالایی واحد M3 و آبرفت مارنی پلیوسن واحد Plm در شیبهای پنج، 20 و 40 درصد و در سه شکل فرسایش سطحی، شیاری و خندقی بررسی شدند. بر این اساس، از سازندهای مارنی یاد شده، بر اساس شکل فرسایش غالب، تعداد 20 نمونه تهیه شد. برای دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده، آزمایشهایی نظیر دانهبندی، حدود آتربرگ، تحلیلهای شیمیایی نظیرکاتیونها و آنیونها، SAR ،TDS ،EC و هیدرومتری دوگانه و پینهول انجام شد. نتایج حاصل از آزمونهای هیدرومتری دوگانه بر روی 18 نمونه، فقط سه مورد واگرایی کم را نشان میدهد که شامل مارنهای واحد M3 در نمونه دستنخورده برداشت شده از ایستگاه 1 با شکل فرسایش خندقی، نمونه ایستگاه 2 با دامنه با شیب 40 درصد و فرسایش سطحی و ایستگاه 5 با شیب پنج درصد با شکل فرسایش آبراههای است. طبق آزمایش پینهول انجام شده، از 17 نمونه تحت بررسی، 12 نمونه غیر واگرا و پنج نمونه با واگرایی کم تا متوسط بهدست آمد. در آزمایش پینهول، عمده مارنهای با اشکال فرسایش آبراههای و برخی از نمونههای با فرسایش خندقی، واگرایی کم تا متوسط نشان دادند. سایر اشکال فرسایش سطحی و شیاری رفتار غیر واگرا نشان دادند. بر اساس خصوصیات شیمیایی کل املاح موجود (TDS) در نمونه و نسبت درصد سدیم (PS)، بیشتر نمونهها در نمودار شیمیایی کاساگراند در محدوده خاکهای واگرا، یک نمونه در مرز واگرایی با شکل فرسایش سطحی و یک نمونه در محدوده خاکهای با احتمال 50 درصد واگرایی با شکل فرسایش شیاری قرار میگیرد. در آزمایش شرارد اصلاح شده، بهعکس، تمامی نمونها غیر واگرا هستند که نتایج آن با هیچ یک از روشهای بهکار رفته انطباق ندارد و لذا، این طبقهبندی مورد قبول نیست. روش شیمیایی آفریقایی نتیجه بهتری نسبت به سایر روشهای شیمیایی نشان داد. در این روش، نیمی از نمونهها واگرا و نیمی دیگر غیر واگرا طبقهبندی شدند. بر اساس معیار شیمیایی و فیزیکی، پدیده واگرایی در تمامی اشکال فرسایش سطحی، شیاری، خندقی و آبراههای دیده شده است. از این روش، چنین نتیجه میشود که خاکهای مارنی تحت تأثیر عوامل فیزیکی و شیمیایی استعداد واگرایی را دارند، حتی اگر در زمان نمونهبرداری اشکال فرسایش سطحی و یا شیاری را نشان دهند. به بیان دیگر، در این خاکها به شرط فراهم شدن سایر شرایط لازم از جمله درجه شیب و میزان تمرکز رواناب، امکان توسعه فرسایش سطحی و شیاری به خندقی و تونلی و یا آبراههای فراهم است.
محمد محرابی؛ سعید حمزه؛ سید کاظم علویپناه؛ مجید کیاورز مقدم؛ روحالله ضیائی
چکیده
رطوبت خاک یکی از پارامترهای کلیدی در مطالعات منابع آب و آبخیزداری میباشد. اندازهگیری میدانی این پارامتر در مقیاس کلان کاری بسیار مشکل، زمانبر و پرهزینه است. از اینرو، در سالهای اخیر روشهای نوین متعددی مبتنی بر دادههای ماهوارهای برای برآورد و مدلسازی رطوبت خاک توسعه داده شدهاند. در میان روشهای ارائه شده مدلهای ...
بیشتر
رطوبت خاک یکی از پارامترهای کلیدی در مطالعات منابع آب و آبخیزداری میباشد. اندازهگیری میدانی این پارامتر در مقیاس کلان کاری بسیار مشکل، زمانبر و پرهزینه است. از اینرو، در سالهای اخیر روشهای نوین متعددی مبتنی بر دادههای ماهوارهای برای برآورد و مدلسازی رطوبت خاک توسعه داده شدهاند. در میان روشهای ارائه شده مدلهای مبتنی بر بیلان انرژی سطح با توجه به ماهیت فیزیکی که دارند، از اهمیت ویژه و میزان دقت بالاتری برخوردارند. اما با توجه به پیچیدگی خاصی که دارند، کمتر مورد استفاده واقع شدهاند. لذا این تحقیق، بهمنظور برآورد رطوبت خاک با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست 8 و مدل بیلان انرژی سطح در حاشیه تالاب شادگان واقع در جنوب غربی ایران صورت گرفت. بدین منظور در تاریخ 07/04/1395 و همزمان با عبور ماهواره لندست 8 اقدام به اندازهگیری رطوبت خاک بهصورت حجمی در 39 نقطه از منطقه حاشیه غربی تالاب شادگان شد. پس از انجام پردازشهای لازم بر روی تصویر ماهوارهای با استفاده از سامانه بیلان انرژی سطح (SEBS)، کسر تبخیر منطقه محاسبه شد. سپس کسر تبخیر را بهعنوان ورودی اصلی در یک مدل ساده تجربی (مدل نسبت اشباع) قرار داده، رطوبت خاک منطقه برآورد شد. نتایج نشان دهنده توانایی بالای مدل مورد نظر با میزان ضریب تعیین 69/0 و مقدار خطای RMSE برابر با 0.03، در برآورد رطوبت خاک منطقه مورد مطالعه است. همچنین، نتایج نشان میدهد که استفاده ترکیبی از دادههای سنجش از دور و مدل بیلان انرژی سطح و مدل تجربی رطوبت خاک، میتواند برای مدلسازی رطوبت خاک در سطح وسیع مورد استفاده قرار گیرد.
محمد قیطوری؛ مسیب حشمتی؛ یحی پرویزی؛ محمود عرب خدری؛ محمودرضا طباطبایی؛ خسرو شهبازی
چکیده
امروزه بحث ترسیب کربن بهدلیل تغییرات اقلیمی در سطح کره زمین، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی عملیات سازههای مکانیکی بر پوشش گیاهی و ترسیب کربن در حوزههای آبخیز استان کرمانشاه، که شامل سدهای کوچک رسوبگیر است که در داخل آبراهه بهمنظور کاهش سرعت جریان هرزآب و تعدیل شیب طولی آبراهه احداث میشود. سدهای ...
بیشتر
امروزه بحث ترسیب کربن بهدلیل تغییرات اقلیمی در سطح کره زمین، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی عملیات سازههای مکانیکی بر پوشش گیاهی و ترسیب کربن در حوزههای آبخیز استان کرمانشاه، که شامل سدهای کوچک رسوبگیر است که در داخل آبراهه بهمنظور کاهش سرعت جریان هرزآب و تعدیل شیب طولی آبراهه احداث میشود. سدهای کوچک رسوبگیر در استان کرمانشاه از نوع گابیونی و خشکهچین هستند. مشخصات خاک و پوشش گیاهی مناطق تحت عملیات مکانیکی و شاهد آن (چرای شدید و مدیریت قرق) بهوسیله پیمایش میدانی در سه منطقه، جوانرود، قروتک گیلانغرب و حاجیآباد کنگاور اندازهگیری شد. نمونهبرداری زیتوده بخش هوایی و ریشه گیاه در همه مناطق، همراه با لاشبرگ گیاهی سطح زمین با استفاده از روش ترانسکت و پلات انجام شد. نمونهبرداری خاک از لایه سطحی (صفر تا 20 سانتیمتر) برای تعیین بافت خاک، آهک، اسیدیته (گل اشباع)، هدایت الکتریکی (گل اشباع) و کربن آلی خاک به تعداد 36 نمونه، برداشت شد و تحلیل آماری با مقایسه میانگینها با آزمون S.N.K در سطح 0.05 انجام شد. نتایج بهدست آمده نشان داد، کربن آلی ترسیبشده در عملیات مختلف با توجه به تجزیه واریانس یکطرفه در سطح 0.01 اختلاف، معنیدار است و مقدار ذخیره کربن لایه سطحی خاک در عملیات مکانیکی (بندهای کوچک کنترل سیل) 30.16 تن در هکتار بهدست آمد که ناشی از جمعآوری رسوبات بالادست بند است و در مقایسه با مناطق شاهد عملکرد پایینی دارد. همچنین، مقایسه ترسیب کربن عملیات مکانیکی با سایر برنامههای آبخیزداری نشان داد که پوشش گیاهی تاثیر مستقیمی در افزایش کربن ترسیبشده در خاک را دارد.
مهدیس امیری؛ حمیدرضا پورقاسمی؛ غلامعباس قنبریان؛ سید فخرالدین افضلی
چکیده
فرسایش خندقی یکی از اشکال پیشرفته فرسایش آبی میباشد که شناسایی عوامل موثر و پهنهبندی آن یکی از ابزارهای مهم برای کنترل این پدیده میباشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مدلسازی مکانی و ارزیابی فرسایش خندقی با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه و سناریوهای مختلف در انتخاب محل رخداد خندقهای شناسایی شده در حوزه آبخیز مهارلو در استان ...
بیشتر
فرسایش خندقی یکی از اشکال پیشرفته فرسایش آبی میباشد که شناسایی عوامل موثر و پهنهبندی آن یکی از ابزارهای مهم برای کنترل این پدیده میباشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مدلسازی مکانی و ارزیابی فرسایش خندقی با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه و سناریوهای مختلف در انتخاب محل رخداد خندقهای شناسایی شده در حوزه آبخیز مهارلو در استان فارس میباشد. بدین منظور، ابتدا با استفاده از بازدیدهای میدانی گسترده نقاط راس خندق، انتهای خندق و همچنین مرز خندقها (پلیگونهای خندقی) شناسایی و نقشه پراکنش خندقهای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. سپس، لایههای اطلاعاتی درصد شیب، جهت شیب، انحنای سطح، طبقات ارتفاعی، شاخص رطوبت توپوگرافی، متوسط بارندگی سالانه، شاخص پوشش گیاهی تفاضلی نرمالشده، کاربری اراضی، واحدهای سنگشناسی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، تراکم زهکشی و مشخصات خاک (درصد سیلت، درصد رس، هدایت الکتریکی و pH) بهعنوان عوامل موثر بر وقوع خندقها شناسایی و در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی نقشههای آنها تهیه و طبقهبندی شد. با استفاده از الگوریتم وزن واقعه ارتباط هر یک از عوامل و سه سناریو مختلف در انتخاب محل وقوع خندقها (راس خندق، انتهای خندق و همچنین، پلیگونهای خندقی) تعیین و وزن طبقههای هر عامل مشخص شد. نتایج وزندهی لایهها با استفاده از مدل وزن واقعه، نشان داد که افزایش بارندگی، تراکم زهکشی بالا، درصد سیلت زیاد، طبقات ارتفاعی کم، جهتهای جنوبی، فاصلههای کم از جاده و آبراهه، سازندهای زمینشناسی آسماری، آغاجاری، رازک، گچساران، میشان و ساچون و همچنین، اراضی لخت نقش موثری در وقوع فرسایش خندقی در منطقه مورد مطالعه داشته است. نهایتاً، در محیط نرمافزار ArcGIS، نقشههای پهنهبندی حساسیت فرسایش خندقی تهیه شد. ارزیابی سه نقشه پهنهبندی فرسایش خندقی با استفاده از منحنی ROC و 30 درصد از خندقهای استفاده نشده در فرایند مدلسازی حاکی از آن بود که دقت مدلهای تهیه شده بر اساس سه سناریو راس خندق، انتهای خندق و پلیگون خندقها بهترتیب 0.847، 0.861 و 0.792 میباشد. بهمنظور کنترل و جلوگیری از این نوع فرسایش آبی در حوزه آبخیز مهارلو، اقدامات حفاظتی و آبخیزداری را در قالب فعالیتهای بیولوژیکی در مراحل اولیه و بهویژه در ابتدای خندق بهمنظور پیشروی از گسترش آن میتوان انجام داد.
علی صالحی؛ کامران پورمقدم؛ علی اکبر نوروزی؛ امیر اسلام بنیاد
چکیده
در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از جنگلهای بلوط غرب کشور با پدیده خشکیدگی مواجه شده است. بررسیهای اولیه، یکی از عوامل تاثیرگذار بر خشکیدگی جنگلهای بلوط را افزایش فراوانی وقوع و شدت پدیده گرد و غبار معرفی کردهاند. در این مطالعه، از تصاویر سنجنده مادیس با قدرت تفکیک مکانی یک کیلومتر و 250 متر و اطلاعات هواشناسی ایستگاههای ...
بیشتر
در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از جنگلهای بلوط غرب کشور با پدیده خشکیدگی مواجه شده است. بررسیهای اولیه، یکی از عوامل تاثیرگذار بر خشکیدگی جنگلهای بلوط را افزایش فراوانی وقوع و شدت پدیده گرد و غبار معرفی کردهاند. در این مطالعه، از تصاویر سنجنده مادیس با قدرت تفکیک مکانی یک کیلومتر و 250 متر و اطلاعات هواشناسی ایستگاههای همدیدی استان کرمانشاه مربوط به دوره زمانی 15 ساله (2014-2000) برای بررسی پدیده گرد و غبار و روند تغییرات سبزینگی جنگل در این استان استفاده شد. بررسی شدت گرد و غبار با استفاده از دادههای دید افقی و طبقهبندی تصاویر با روش نظارتنشده صورت گرفت. همچنین، در این پژوهش ارتباط فراوانی وقوع گرد و غبار و روند تغییرات سبزینگی در محدودههای خشکیدگی جنگلهای بلوط مورد بررسی قرار گرفت. بررسی رخداد گرد و غبار نشان داد که در استان کرمانشاه بهترتیب بیشترین روزهای دارای گرد و غبار در سالهای 2008 و 2009 بهوقوع پیوسته است. بیشترین فراوانی وقوع گرد و غبارهای شدید مربوط به سال 2012 بوده است. همچنین، بررسی تصاویر ماهوارهای و شاخصهای طیفی نشان داد که بیشترین کاهش سبزینگی در جنگلهای متراکم (با بیش از 50 درصد تاج پوشش) به میزان 67 درصد و با دقت کلی 62 درصد در محدوده جنوب و جنوب شرق استان کرمانشاه و در مرز استانهای لرستان و ایلام اتفاق افتاده است. همچنین، نتایج نشان داد که فراوانی پدیده گرد و غبار با پدیده کاهش سبزینگی جنگل بلوط همبستگی بالایی (0.7) دارد و گرد و غبار، بر کاهش سبزینگی جنگلهای بلوط استان کرمانشاه تاثیرگذار است.
محمد اکرامی؛ رسول مهدوی نجف آبادی؛ مرضیه رضایی؛ حسن وقارفرد؛ جلال برخورداری
چکیده
دردهههای اخیر از میان حوادث طبیعی، فراوانی پدیده خشکسالی کشاورزی بیشتر از سایر بلایای طبیعی بوده است. بهترین روش مدیریت خشکسالی، مدیریت جامعنگر خشکسالی میباشد. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی آسیبپذیری و آنالیز مکانی خشکسالی کشاورزی در حوزه آبخیز پیشکوه استان یزد بودهاست. در این پژوهش، ابتدا پارامترهای تاثیرگذار در آسیبپذیری ...
بیشتر
دردهههای اخیر از میان حوادث طبیعی، فراوانی پدیده خشکسالی کشاورزی بیشتر از سایر بلایای طبیعی بوده است. بهترین روش مدیریت خشکسالی، مدیریت جامعنگر خشکسالی میباشد. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی آسیبپذیری و آنالیز مکانی خشکسالی کشاورزی در حوزه آبخیز پیشکوه استان یزد بودهاست. در این پژوهش، ابتدا پارامترهای تاثیرگذار در آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی منطقه، تبدیل به لایههای اطلاعاتی شد و پس از وزندهی لایهها از لحاظ اهمیت در آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی در چارچوب تصمیمگیری چندمعیاره (MCDM)، بهکمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) تلفیق و نقشه نهایی آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی منطقه مطالعاتی تهیه شد. همچنین به منظور کنترل، پایش و دقتسنجی نقشه نهایی، از مطالعات میدانی محدوده مطالعاتی نیز کمک گرفتهشد. نتایج نشان داد، بیشترین وزن پارامترهای موثر در آسیبپذیری خشکسالی مربوط به پارامتر بارش که مقدار آن برابر با 31/0 و کمترین وزن مربوط به پارامتر جهت شیب با مقدار 05/0 میباشد. براساس نتایج بدست آمده، بیشترین آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی مربوط به مناطق سانیچ، درهشیر، درهسیر، اشکفت، مورک و... میباشد. این مناطق که از نظر ژئومرفولوژی جزء مناطق مرتفع و کوهستانی به شمار میروند، نسبت به مناطق دشتی، به دلیل عمق کم رسوبات، بافت خاک درشتدانهتر و هوابین بودن منابع آبی (قنوات)، عمدتاً آسیبپذیری آنها نسبت به وقوع خشکسالی، شدیدتر و از نظر زمانی سریع تر و به عبارتی درکوتاهمدت دچار خسارات متعددی میگردند. در حالی که مناطقی نظیر اسلامیه، نصرآباد، مزرعهآخوند، همتآباد و ... در درجه پائینتری از آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی قرار دارند. نتایج، حاکی از آن است که میزان آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی برآوردشده در نقشه نهایی، همسو با یافتههای مطالعات میدانی صورتگرفته میباشد. لذا، نقشه آسیبپذیری خشکسالی کشاورزی، از دقت و صحت قابل قبول و مطلوبی برخوردار میباشد.
عادله علیجانپور شلمانی؛ علیرضا واعظی؛ محمودرضا طباطبایی
چکیده
تحلیل دادههای بار رسوب معلق در رودخانهها اساس شناخت روند فرسایش و رسوب در بحث مدیریت و برنامهریزی منابع آب و خاک است. بهدلیل عدم دسترسی به دادههای بار رسوب معلق روزانه با اندازهگیری مستقیم، استفاده از روشهایی برای مدلسازی و برآورد آن در حوزههای آبخیز حائز اهمیت است. یکی از روشهای مناسب مورد ...
بیشتر
تحلیل دادههای بار رسوب معلق در رودخانهها اساس شناخت روند فرسایش و رسوب در بحث مدیریت و برنامهریزی منابع آب و خاک است. بهدلیل عدم دسترسی به دادههای بار رسوب معلق روزانه با اندازهگیری مستقیم، استفاده از روشهایی برای مدلسازی و برآورد آن در حوزههای آبخیز حائز اهمیت است. یکی از روشهای مناسب مورد استفاده در این زمینه، بهکارگیری شبکههای عصبی مصنوعی است. برای مدلسازی بار رسوب معلق روزانه، ایستگاه هیدرومتری سیرا در حوزه آبخیز رودخانه کرج مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد داده مورد استفاده در این پژوهش، 624 داده با طول دوره آماری 31 سال (از سال 1360 تا1390) است. متغیرهای ورودی به مدلهای شبکه عصبی مصنوعی شامل دبی لحظهای، متوسط دبی روزانه، متوسط دبی روزانه با تاخیر سه روزه، متوسط بارش روزانه و متوسط بارش روزانه با تاخیر سه روزه و متغیر خروجی به مدلها بار رسوب معلق روزانه است. برای تعیین متغیرهای بهینه و بهترین ترکیب متغیرها برای ورود به مدل از آزمون گاما و الگوریتم ژنتیک استفاده شد. سپس، این ترکیبها بههمراه برخی از ترکیب متغیرهای حاصل از آزمون و خطا، وارد مدلهای شبکههای عصبی مصنوعی شد. از شبکه عصبی نگاشت خودسازمانده برای خوشهبندی دادهها استفاده و دادهها به سه گروه همگن، شامل 70 درصد برای آموزش، 15 درصد برای اعتبارسنجی و 15 درصدی برای آزمون جدا شد. در ادامه، ترکیب متغیرها وارد مدلهای شبکه عصبی با توابع فعالسازی لوگ سیگموئید و تانژانت سیگموئید شد. نتایج نشان داد، در بین تمام ترکیبهای ورودی به مدلهای شبکه عصبی، مدل با تابع فعالسازی تانژانت سیگموئید با ترکیب متغیرهای ورودی شامل دبی لحظهای (Q)، دبی متوسط روزانه (Qi)، دبی متوسط روزانه دو روز قبل (Qi-2)، دبی متوسط روزانه سه روز قبل (Qi-3)، بارندگی متوسط روزانه (Pi)، بارندگی متوسط روزانه دو روز قبل (Pi-2) و بارندگی متوسط روزانه سه روز قبل (Pi-3) مدل مناسب برای برآورد بار رسوب معلق روزانه شد. این مدل کمترین مقدار خطا، بالاترین کارایی مدل و کمترین انحراف استاندارد عمومی را در مقایسه با سایر مدلها دارد. این مدل، بهترین ترکیب با تاثیرگذارترین متغیرهای ورودی بهدست آمده از آزمون گاما و الگوریتم ژنتیک برای برآورد SSL است.
زهرا ویسکرمی؛ بابک پیلهور؛ علی حقیزاده
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر عوامل آشفتگی بر تغییرات اشکوب علفی جامعه بلوط دارمازو حفاظت شده در مقایسه با منطقه بدون آشفتگی بر مبنای گونههای محافظهکار و ارتباط آن با برخی متغیرهای محیطی میپردازد. منطقه مورد مطالعه، جنگلهای دارمازوی شینه قلایی در 88 کیلومتری شمال غرب خرمآباد میباشد. اطلاعات مربوط به اشکوب علفی، ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر عوامل آشفتگی بر تغییرات اشکوب علفی جامعه بلوط دارمازو حفاظت شده در مقایسه با منطقه بدون آشفتگی بر مبنای گونههای محافظهکار و ارتباط آن با برخی متغیرهای محیطی میپردازد. منطقه مورد مطالعه، جنگلهای دارمازوی شینه قلایی در 88 کیلومتری شمال غرب خرمآباد میباشد. اطلاعات مربوط به اشکوب علفی، درختی، خاک و سایر متغیرهای محیطی با استفاده از قطعات نمونه با مقیاسهای متفاوت و بهصورت تصادفی در هر منطقه برداشت شد. پس از تعیین گونههای محافظهکار برای مشخص کردن ارتباط گونههای گیاهی با متغیرهای محیطی از روش رستهبندی DCA و CCA و برای ارزیابی تنوع گیاهی از شاخصهای عددی استفاده شد. تحلیل عوامل اصلی (PCA)نیز بهمنظور تعیین مهمترین مؤلفههای محیطی مؤثر بر تفکیک جوامع گیاهی استفاده شد. نتایج نشان داد که تیپ جنگلی تخریب شده نسبت به حفاظت شده دارای گونههای مهاجم بیشتر و شاخصهای غنا و تنوع کمتری است. همچنین بر اساس نتایج، پوشش علفی حفاظت شده با سطوح بالای عناصر غذایی همبستگی مثبت نشان داده و متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر آن، ارتفاع، تاج پوشش، جهت دامنه، کربن آلی، پتاسیم، نیتروژن، فسفر، رس، شن و وزن مخصوص ظاهری است. این مطالعه نشان داد که استفاده از مفهوم گونههای محافظهکار و انتخاب دو حوضه مجاور و همشکل با حذف عوامل مخدوشگر منجر به تعیین هر چه بهتر اثرات مدیریت حفاظتی میشود.
مهدی خلجزاده؛ قربان وهابزاده؛ سادات فیضنیا؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سید رمضان موسوی
چکیده
شناسایی فرایندهای هیدروژئومورفیک نظیر سیلاب عادی (normal flood)، سیلاب واریزهای (flood (debris و جریان واریزهای (debris flow) با توجه به رژیم رسوبی و خطرات و خسارات مختلف بسیار ضروری میباشد. در سالهای اخیر کمبود اطلاعات میدانی موجبات نیاز به استفاده از مدلهای مبتنی بر اطلاعات پایه حوزه آبخیز را فراهم کرده است. هدف از این مطالعه، توسعه روش ...
بیشتر
شناسایی فرایندهای هیدروژئومورفیک نظیر سیلاب عادی (normal flood)، سیلاب واریزهای (flood (debris و جریان واریزهای (debris flow) با توجه به رژیم رسوبی و خطرات و خسارات مختلف بسیار ضروری میباشد. در سالهای اخیر کمبود اطلاعات میدانی موجبات نیاز به استفاده از مدلهای مبتنی بر اطلاعات پایه حوزه آبخیز را فراهم کرده است. هدف از این مطالعه، توسعه روش کاربردی برای پیشبینی رخداد انواع جریان سیلابی با استفاده از ویژگیهای فیزیکی (ژئومورفومتری) و ژئومورفولوژیکی حوضه میباشد. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و ابزارهایی مانند عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای، نقشههای توپوگرافی و سامانه GIS انجام شد. در روش توصیفی، ارزیابی میدانی رسوبات انواع جریانهای سیلابی 28 تیرماه سال 1394 در 70 زیرحوزه آبخیز سد کرج انجام شد. از 70 زیرحوضه مطالعاتی، 30 زیرحوضه جریان واریزهای، 16 زیرحوضه سیلاب واریزهای و 24 زیرحوضه با سیلاب عادی مواجه شدند. در روش تحلیلی، در هر زیرحوضه، 32 عامل ژئومورفومتری از مدل رقومی ارتفاعی (DEM) با دقت مکانی 25 متر و پنج پارامتر ژئومورفولوژیکی از نقشه رخسارههای فرسایش تودهای، استخراج و بهمنظور تعیین ارتباط با نوع جریانهای سیلابی مشاهداتی به برنامه آماری SPSS منتقل شد. نتایج تحلیل واریانس یک مرحلهای (ANOVA) و مقایسه چندگانه بونفرونی (Bonferroni multiple comparisons) نشان داد، چهار عامل مورفومتری طول آبراهه اصلی (Lm)، محیط حوضه (p)، طول حوضه (Lb) و میانگین عرض حوضه (Wb) در تفکیک انواع جریان سیلابی مؤثر شناسایی شدند. بهمنظور انتخاب دو پارامتر کلیدی مناسبتر و مقادیر آستانه آنها، بررسی رابطه زوجیِ چهار متغیر در شش نمودار (کرت) پراکنش سهگانه نقطهای نشان داد طول آبراهه اصلی (Lm) و میانگین عرض حوضه (Wb) مناسبترین عوامل مؤثر برای پیشبینی جریانهای سیلابی با کمینه مجموع خطاهای موجود در محدوده طبقات تفکیکی جریانها بر روی نمودارها بودند که در حوضههای طولانی با 4<Lm کیلومتر سیلاب عادی و در حوضههای کوتاه با 4<Lm کیلومتر اگر 1<Wb کیلومتر باشد، سیلاب واریزهای و چنانچه 1>Wb کیلومتر باشد، جریان واریزهای ایجاد میشود. نتایج تحلیلی نشان داد که مدل مورفومتری دارای دقت مطلوب در طبقهبندی صحیح حدود 94، 88 و 83 درصد از حوضههای بالای سد و 91، 83 و 88 درصد از حوضههای پایین سد، بهترتیب برای وقوع جریان واریزهای، سیلاب واریزهای و سیلاب عادی بوده است. پیشبینی رژیم رسوبی جریانهای سیلابی و انجام اقدامات متناسب و سریع آبخیزداری در مواقع بحرانی از امتیازات این مدل کاربردی محسوب میشود.
سید وحید شاهویی؛ جهانگیر پرهمت؛ حسین صدقی؛ مجید حسینی؛ علی صارمی
چکیده
مدل ارزیابی خاک و آب (SWAT) یک مدل پیوسته و نیمهتوزیعی میباشد که میتواند فرایندهای هیدرولوژیکی را در حوزههای آبخیز در مقیاسهای زمانی روزانه، ماهانه و سالانه و با استفاده از طیف وسیعی از اطلاعات همانند اطلاعات فیزیکی حوضهها (خاک، کاربری اراضی و شیب) و همچنین، اطلاعات هواشناسی همانند بارندگی، درجه حرارت، باد، رطوبت نسبی و تابش ...
بیشتر
مدل ارزیابی خاک و آب (SWAT) یک مدل پیوسته و نیمهتوزیعی میباشد که میتواند فرایندهای هیدرولوژیکی را در حوزههای آبخیز در مقیاسهای زمانی روزانه، ماهانه و سالانه و با استفاده از طیف وسیعی از اطلاعات همانند اطلاعات فیزیکی حوضهها (خاک، کاربری اراضی و شیب) و همچنین، اطلاعات هواشناسی همانند بارندگی، درجه حرارت، باد، رطوبت نسبی و تابش خورشیدی و قابلیت اتصال به سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، شبیهسازی کند. در این پژوهش با استفاده مدل هیدرولوژیکی SWAT اقدام به شبیهسازی رواناب در مقیاس زمانی ماهانه در حوضه روانسر سنجابی استان کرمانشاه در کشور ایران با مساحت 1260 کیلومتر مربع شده است. شبیهسازی رواناب در یک دوره آماری نهساله (2010-2002) انجام شد که هفت سال ابتدایی این دوره (2008-2002) بهمنظور واسنجی مدل با استفاده از 14 پارامتر مختلف و دو سال انتهایی آن (2010-2009) جهت اعتبارسنجی مدل در نظر گرفته شد. عملکرد مدل در شبیهسازی رواناب در دورههای واسنجی و اعتبارسنجی با استفاده از دو شاخص آماری ضریب ناش ساتکلیف (NSE) و ضریب تعیین (R2) مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به هیدروگرافهای شبیهسازی شده و مشاهدهای رواناب ماهانه و همچنین، شاخصهای آماری محاسبه شده، مدل SWAT هم در دوره واسنجی و هم در دوره اعتبارسنجی در دوره زمانی ماهیانه دارای نتایج قابل قبولی در شبیهسازی رواناب میباشد، بهطوری که مقادیر ضرایب NSE و R2 در دوره واسنجی بهترتیب معادل 0.7 و 0.8 و برای دوره صحتسنجی 0.81 و 0.9 محاسبه شد.
علیرضا عربعامری؛ محمد حسین رامشت؛ خلیل رضایی؛ مسعود سهرابی
چکیده
امروزه بیابانزایی بهعنوان یک مشکل اساسی، بیشتر کشورهای جهان بهخصوص کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار داده است. پدیده بیابانزایی در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب رخ میدهد و باعث کاهش پتانسیل زمین میشود. در این پژوهش، از مدل مدالوس اصلاح شده بهدلیل آسانی، در دسترس بودن دادهها و همچنین، سازگاری ...
بیشتر
امروزه بیابانزایی بهعنوان یک مشکل اساسی، بیشتر کشورهای جهان بهخصوص کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار داده است. پدیده بیابانزایی در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب رخ میدهد و باعث کاهش پتانسیل زمین میشود. در این پژوهش، از مدل مدالوس اصلاح شده بهدلیل آسانی، در دسترس بودن دادهها و همچنین، سازگاری با شاخصهای موثر در تخریب اراضی برای ارزیابی کمی خطر بیابانزایی در حوضه شاهرود بسطام استفاده شده است. بدین منظور، ابتدا منطقه مطالعاتی به پنج واحد همگن تقسیم شد و از پنج معیار کیفیت خاک، اقلیم، پوشش گیاهی، مدیریت، فرسایش و 13 شاخص برای ارزیابی کمی بیابانزایی در واحدهای همگن استفاده شد. در ابتدا، لایههای اطلاعاتی شاخصهای مربوط به هر یک از معیارها با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه شد. سپس، هر یک از شاخصها بر اساس روش مدالوس اصلاح شده امتیازدهی شدند و از میانگین هندسی شاخصهای هر یک از معیارها، نقشه نهایی وضعیت هر معیار تهیه و از میانگین هندسی معیارها، نقشه حساسیت به بیابانزایی در هر واحد کاری تهیه شد. در نهایت، از تلفیق آنها نقشه حساسیت بیابانزایی در منطقه مطالعاتی بهدست آمد. طبق نتایج، معیارهای اقلیم و فرسایش، با متوسط وزنی 1.607 و 1.467 بیشترین تأثیر را در بیابانزایی داشتهاند و در مقابل، پوشش گیاهی، با متوسط وزنی 1.37 دارای کمترین تأثیر بوده است. طبق نتایج، از کل منطقه مطالعاتی به مساحت 7737.71 کیلومتر مربع 40 درصد (3096.311 کیلومتر مربع) در طبقه C3 و یا فرسایش بحرانی شدید قرار گرفت که نیازمند توجه بیشتر برای اعمال برنامههای مهار بیابانزایی است. نتایج این پژوهش، یک ابزار مدیریتی در دسترس برای تصمیمگیری در زمینه انتخاب مناطق دارای اولویت در زمینه مبارزه با بیابانزایی میباشد.
اکرم لالوزایی؛ محمدرضا دهمرده قلعهنو؛ مهدیه ابراهیمی
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر دو بادشکن گز (Tamarix aphylla) و اوکالیپتوس (Eucalyptus camaldulensis) روی خصوصیات خاک دشت هامون در منطقه سیستان بود. بدین منظور برای هر یک از دو گونه یک بخش عرضی در زیر تاج پوشش در فاصله 1.5 متری از درخت بهعنوان تیمار و یک بخش عرضی شاهد در فاصله 50 متری از درختان برای هر گونه در نظر گرفته شد. بر روی هر بخش عرضی 30 نقطه انتخاب ...
بیشتر
هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر دو بادشکن گز (Tamarix aphylla) و اوکالیپتوس (Eucalyptus camaldulensis) روی خصوصیات خاک دشت هامون در منطقه سیستان بود. بدین منظور برای هر یک از دو گونه یک بخش عرضی در زیر تاج پوشش در فاصله 1.5 متری از درخت بهعنوان تیمار و یک بخش عرضی شاهد در فاصله 50 متری از درختان برای هر گونه در نظر گرفته شد. بر روی هر بخش عرضی 30 نقطه انتخاب و از سه عمق صفر-۱۰، ۱۰-۳۰، ۳۰-۶۰ سانتیمتری نمونهبرداری خاک انجام شد. دادههای هدایت الکتریکی، اسیدیته، نسبت کربن به نیتروژن، مادهآلی، پتاسیم، منیزیم، کلسیم، سدیم و بافت خاک بهوسیله نرمافزار SPSS با استفاده از آزمون t جفت شده و تجزیه واریانس در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل نشان داد که در دو بادشکن میزان هدایت الکتریکی، مادهآلی، کلسیم، پتاسیم، سدیم و نسبت کربن به نیتروژن خاک در مقایسه با منطقه شاهد بهطور معنیداری (سطح اطمینان 95 درصد) افزایش داشته است. همچنین، گونه گز در مقایسه با اوکالیپتوس علیرغم اینکه باعث افزایش ماده آلی، نسبت کربن به ازت، کلسیم و پتاسیم خاک شده است، سبب افزایش بیشتر سدیم، هدایت الکتریکی و شوری خاک در مقایسه با تیمار اوکالیپتوس شده است. بهطور کلی بادشکن گز در مقایسه با بادشکن اوکالیپتوس از سازگاری بیشتری با شرایط آب و هوایی منطقه برخوردار بوده و تاثیر مثبت آن بر خصوصیات خاک که باعث افزایش مواد آلی در سطح خاک شده و در دراز مدت سبب بهبود ساختمان خاک میشود و همچنین، نیز باعث افزایش مواد ضروری خاک (ازت، فسفر و پتاسیم) شده، از نمود بیشتری برخوردار است.
سعید نبی پی لشکریان؛ محمود عرب خدری؛ صمد شادفر
چکیده
فرسایش تشدیدی خاک و تولید و انتقال مقادیر زیاد رسوب از معضلات مهم بسیاری از مناطق کشور ایران است. برای کاهش اثرات سوء این معضل از طریق انجام اقدامات حفاظت خاک و آبخیزداری، اطلاع از میزان فرسایش خاک و تولید رسوب و به عبارتی شناسایی مناطق بحرانی ضرورت دارد. با توجه به فقدان ایستگاه اندازهگیری در خروجی آبخیزهای کوچک، مدلهای تجربی ...
بیشتر
فرسایش تشدیدی خاک و تولید و انتقال مقادیر زیاد رسوب از معضلات مهم بسیاری از مناطق کشور ایران است. برای کاهش اثرات سوء این معضل از طریق انجام اقدامات حفاظت خاک و آبخیزداری، اطلاع از میزان فرسایش خاک و تولید رسوب و به عبارتی شناسایی مناطق بحرانی ضرورت دارد. با توجه به فقدان ایستگاه اندازهگیری در خروجی آبخیزهای کوچک، مدلهای تجربی ابزار مناسبی برای تخمین فرسایش خاک و رسوبدهی میباشند. یکی از این روشها که بر اساس دادههای رسوب مناطق مدیترانهای ابداع شده، مدل تجربی نمرهدهی فاکتوریل (FSM) است. بر همین اساس هدف اصلی این تحقیق، بررسی میزان همخوانی برآوردهای این مدل تجربی و مقدار مشاهدهای رسوب در مناطق منتخب کشور میباشد. به همین منظور، 58 حوضه واجد اطلاعات رسوبدهی در استانهای سمنان، مرکزی، اصفهان، چهارمحال و بختیاری، آذربایجان غربی، لرستان، فارس، گلستان و خراسان رضوی برای مقایسه با مقادیر برآوردی مدل انتخاب شدند. برای محاسبه رسوبدهی حوضهها، لایههای اطلاعاتی لازم برای مدل FSM بررسی و امتیازهای مربوطه داده شد. مقایسه نتایج نشان داد که تمامی تخمینهای مدل اصلی (قبل از واسنجی) چند برابر بیشتر از مقادیر رسوب اندازهگیری شده مخازن (44/0 تا 64/459 تن بر کیلومتر مربع در سال) هستند. به منظور اصلاح ضرایب، واسنجی در قالب دو سناریو، یکبار با کل دادهها و بار دیگر پس از تقسیم به سه منطقه جغرافیایی انجام گرفت که سبب بهبود قابل توجه برآوردها شد. بهطوریکه ضریب کارایی Nash‐Sutcliffe برای کل ایستگاهها، 39/0 و برای مناطق مرکزی، زاگرس و شمال شرقی بهترتیب 51/0، 66/0 و 78/0 بهدست آمدند. به همین دلیل توصیه میشود که از کاربرد مدل FSM بدون واسنجی خودداری شود. همچنین، طبق نتایج بهدست آمده میتوان جمعبندی نمود که واسنجی منطقهای مدل تجربی FSM، نتایج بهتری دارد.
مسعود بازگیر؛ داود نامدار خجسته
چکیده
یکی از پدیدههای رایج اقلیمی در مناطق خشک و نیمهخشک توفان گرد و غبار است. در ایران نیز یکی از نگرانیهای محیط زیست افزایش توفانهای گرد و غبار میباشد. روشهای مختلفی برای کنترل این پدیده وجود دارد که هر کدام دارای محدودیتهایی هستند. یکی از روشهای کنترل و مهار گرد و غبار، استفاده از مالچ یا خاکپوش است. هدف این پژوهش، ارزیابی ...
بیشتر
یکی از پدیدههای رایج اقلیمی در مناطق خشک و نیمهخشک توفان گرد و غبار است. در ایران نیز یکی از نگرانیهای محیط زیست افزایش توفانهای گرد و غبار میباشد. روشهای مختلفی برای کنترل این پدیده وجود دارد که هر کدام دارای محدودیتهایی هستند. یکی از روشهای کنترل و مهار گرد و غبار، استفاده از مالچ یا خاکپوش است. هدف این پژوهش، ارزیابی رفتار خاکپوشهای زیستی، شیمیایی و معدنی بهعنوان تثبیتکننده منشاء گرد و غبار، در شرایط آزمایشگاهی برای دورههای یک هفتهای و شش ماهه و همچنین، تعیین شرایط بهینه افزایش ماندگاری آنها در خاک در استان ایلام است. بهمنظور بررسی اثر این خاکپوشها در تثبیت گرد و غبار، آزمونهای مختلفی از جمله بررسی اثر تنشهای نور و دما بر دوام خاکدانهها، مقاومت فشاری، پایداری خاکدانه و آزمون تونل باد بر هدررفت خاک انجام شد. تعیین مقاومت در برابر فرسایش بادی در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از شبیهساز فرسایش بادی با سرعت 25 متر بر ثانیه به مدت 15 دقیقه (برای هر تیمار) برای دورههای، یک هفتهای و شش ماهه انجام شد. با توجه به نتایج مقاومت فشاری، پایداری خاکدانهها و تونل باد، سه فرمولاسیون F13 ،F4 و F15 (ترکیب پلیمر زانتان-کربنات کلسیم، پلیمر پلی ونیل استات-کربنات کلسیم و زانتان-پلی ونیل استات) برای استان ایلام، بهعنوان فرمولاسیونهای (تیمارهای) بهینه تثبیت منشاء گرد و غبار انتخاب شدند. بهطور کلی، برای تثبیت خاک هر منطقه، نیاز به تعیین فرمولاسیون مناسب و متناسب با خصوصیات اقلیمی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک منطقه است.
نوید ضیایی؛ مجید اونق؛ حمیدرضا عسگری؛ علیرضا مساح بوانی؛ عبدالرسول سلمان ماهینی؛ محسن حسینعلیزاده
چکیده
تأثیرات تغییر اقلیم بر دما و بهویژه بارش سراسر جهان بهدلیل پیچیدگی و تغییرات مکانی آنها بهخوبی شناخته نشده است. در این تحقیق، اقدام به بررسی اثر پدیده تغییر اقلیم بر تغییرات برخی از متغیرهای اقلیمی (دما و بارش)، در حوضه حبلهرود با توجه به حساسیت اکولوژیکی و موقعیت خاص این منطقه در دورههای آتی شد است. برای این کار، دادههای ...
بیشتر
تأثیرات تغییر اقلیم بر دما و بهویژه بارش سراسر جهان بهدلیل پیچیدگی و تغییرات مکانی آنها بهخوبی شناخته نشده است. در این تحقیق، اقدام به بررسی اثر پدیده تغییر اقلیم بر تغییرات برخی از متغیرهای اقلیمی (دما و بارش)، در حوضه حبلهرود با توجه به حساسیت اکولوژیکی و موقعیت خاص این منطقه در دورههای آتی شد است. برای این کار، دادههای مدلHadCM3 با بهکارگیری مدلLARS-WG طبق سناریوهای A2، B2 و A1B ریزمقیاس شده و تغییرات فصلی بارش، کمینه و بیشینه دمای ایستگاههای سینوپتیک فیروزکوه و گرمسار در دو دوره 2030-2011 و 2065-2046 مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بارش حوضه بهطور متوسط در آینده نزدیک بین 0.23 تا 4.80 میلیمتر افزایش و در آینده میانه 0.08 تا 0.15 میلیمتر کاهش خواهد یافت. کمینه دما برای آینده نزدیک بین 0.50 تا 0.67 درجه سانتیگراد و در آینده میانه بین 1.54 تا 1.97 درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت. بیشینه دمای حوضه حبلهرود برای آینده نزدیک بین 0.43 تا 600. درجه سانتیگراد و برای آینده میانه بین 1.47 تا 1.89 درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت و در نهایت میتوان گفت که شرایط اقلیمی حوضه حبلهرود در دورههای آتی، تفاوت محسوسی با شرایط فعلی خواهد داشت. بنابراین، با توجه به این موضوع و نیز آگاهی از اثرات منفی مستقیم و غیر مستقیم تغییر اقلیم بر بخشهای مختلف حوضه (کشاورزی، منابع آبی، محیط زیست، منابع طبیعی، بهداشت، صنعت و اقتصاد)، برنامهریزیهای بلندمدت و استراتژیک برای مدیریت شرایط جدید، امری ضروری است.
حامد حقنظر؛ رامین امینی؛ مجتبی صانعی
چکیده
بررسی نحوه برداشتها، حجم و میزان برداشت مصالح شن و ماسه از بستر و حاشیه رودخانهها نشان میدهد که مشکلات متعدد و فراوانی به لحاظ تغییر شکل هندسی و طبیعی رودخانهها، افزایش طغیان آب و سیلابیشدن رودخانهها و همچنین، خطرات زیست محیطی و اکولوژیکی بهوجود خواهند آورد. لذا، اعمال مدیریت صحیح و مناسب در برداشت شن و ماسه ...
بیشتر
بررسی نحوه برداشتها، حجم و میزان برداشت مصالح شن و ماسه از بستر و حاشیه رودخانهها نشان میدهد که مشکلات متعدد و فراوانی به لحاظ تغییر شکل هندسی و طبیعی رودخانهها، افزایش طغیان آب و سیلابیشدن رودخانهها و همچنین، خطرات زیست محیطی و اکولوژیکی بهوجود خواهند آورد. لذا، اعمال مدیریت صحیح و مناسب در برداشت شن و ماسه از رودخانهها میتواند در احیاء رودخانه آثار مثبت فراوانی داشته باشد. در این پژوهش، با استفاده از مطالعه آزمایشگاهی اثر جانمایی دو حفره متوالی برداشت مصالح رودخانهای در قالب فاصله حفرهها از هم و همچنین، فاصله حفرهها از دیواره بهمنظور رسوبگذاری و احیای حفرهها برای مدیریت برداشت مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که دورتر شدن حفره پاییندست تا 16 برابر عمق جریان، بر پرشدگی و سرعت مهاجرت حفره بالادست تاثیر محسوسی ندارد. از طرفی، برداشت نزدیک دیواره کانال (به فاصله 20 درصد عرض کانال) باعث کاهش 25 درصدی حجم پرشده و کاهش 37 درصدی سرعت مهاجرت لبه بالایی حفره بالاست میشود. مقدار پرشدگی برای حفره پاییندست با افزایش فاصله حفرهها از هم کاهش مییابد، اما میزان کاهش به فاصله حفره پاییندست از دیواره بستگی دارد. از طرفی، با دو برابر شدن فاصله بین حفرهها، سرعت مهاجرت حفره پاییندست 70 درصد کاهش مییابد. برداشت در مرکز کانال و در صورتی که حفرهها در فاصله نزدیک بههم قرار داشته باشند، شرایط مطلوبتری به لحاظ پرشدگی و سرعت مهاجرت برای حفرههای بالادست و پاییندست ایجاد میکند.
زهرا رزقی؛ مهدی همایی؛ علیاکبر نوروزی
چکیده
آگاهی از بافت بهدلیل تأثیر مستقیم آن بر دیگر ویژگیهای خاک برای مطالعات کشاورزی، منابع طبیعی، هیدرولوژی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. تعیین بافت خاک در پهنههای گسترده مستلزم صرف وقت و هزینههای زیاد است. به همین دلیل، پژوهشگران بهدنبال راههایی برای تعیین این ویژگی مهم خاک در مقیاسهای وسیع هستند. یکی ...
بیشتر
آگاهی از بافت بهدلیل تأثیر مستقیم آن بر دیگر ویژگیهای خاک برای مطالعات کشاورزی، منابع طبیعی، هیدرولوژی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. تعیین بافت خاک در پهنههای گسترده مستلزم صرف وقت و هزینههای زیاد است. به همین دلیل، پژوهشگران بهدنبال راههایی برای تعیین این ویژگی مهم خاک در مقیاسهای وسیع هستند. یکی از این روشها، استفاده از بازتاب طیفی خاک سطحی است. در این روش، انتخاب روش واسنجی، دقت اندازهگیری ویژگیهای خاک را بهشدت از خود متأثر میسازد. در این پژوهش، عملکرد دو روش رگرسیونی کمینه مربعات جزئی (PLSR) و رگرسیون مؤلفههای اصلی (PCR) برای شناسایی روش مناسب برای ارزیابی شن، سیلت و رس خاک مقایسه شد. به همین منظور، 50 نمونه خاک از استان تهران گردآوری و بهعنوان مجموعه داده برای روش واسنجی و اعتبارسنجی مورد استفاده قرار گرفت. نمونهها با پنج سطح رطوبتی صفر، پنج، 10، 15 و 20 درصد وزنی و با استفاده از اسپکترورادیومتر زمینی با محدوده اندازهگیری 2500-350 نانومتر اسکن شدند. طیفها نیز با استفاده از سه روش پیش پردازش SG، FD-SG و Normal+SG تصحیح شد. نتایج ضریب تبیین (R2) حاصل از ارزیابی متقابل نشان داد که مدل PLSR عملکردی بهتر از PCR دارد. روش پیش پردازش Normal+ SG برای بافت لوم رسی و روش SG برای بافت لوم رس شنی برآورد بهتری از خصوصیات مورد اندازهگیری نشان داد. مقدار R2 برای رس 0.74، 0.81، 0.97 و 0.87 بهترتیب در رطوبتهای صفر، پنج، 15 و 20 درصد در بافت لوم رسی و 0.95 و 0.61 در سطوح صفر و پنج درصد در بافت لوم رس شنی بهدست آمد. سیلت با مقدار R2 0.67 در رطوبت پنج درصد در بافت لوم رسی و 0.97 در رطوبت 20 درصد در بافت لوم رس شنی برآورد بهتری داشت. شن نیز با R2 برابر با 0.86 و 0.72 بهترتیب در رطوبتهای پنج و 10 درصد در بافت لوم رسی برآورد شد.